زن در سیاست رهبر ایران – بخش دوم
آیت الله خامنه ای در دفاع از محدودیت هایی که در نظام جمهوری دینی برای زنان اعمال می شود می گوید: «در نظام اسلامى محدودیتى که به وجود مىآید، این محدودیت بر طبق فطرت انسانىِ زنانه است؛ هم براى مردها محدودیت است، به یک کیفیتى؛ هم براى زنها به کیفیت دیگرى محدودیت است، کمک کنندهى به این است که نیروهاى آنها هرز نرود و حتىالمقدور در جهت درستى به کار بیفتد؛ که آن وقت نتیجهاش میشود رشد فکرى و علمى و عملى در جامعهى زنان، که امروز شاهدش هستیم.»
در این نوع نگاه ایشان تلاش دارد که محدودیت را از سطح سیاسی و تصمیم سباسی به محدودیت فطری ببرد. در واقع آن را طبیعی جلوه دهد. اما به نظر نمی رسد که آنچه در جمهوری دینی بر زنان اعمال شده است را بتوان فطری دانست. نشانه های بسیاری وجود دارد که این محدودیتها قسری و اجباری و از نوع تحمیلی است. نتایجی هم که به بار آورده است عمدتا نشانگر اجباری بودن این محدودیت هاست. کافی است به آمارهای افسردگی در میان دختران شهر قم و یا در میان دختران مدارس ایران توجه دهیم که منابع داخلی منتشر کرده اند. ایشان در حالی صحبت از فطری بودن محدودیت ها می کند که مسئولان آموزش و پرورش به فکر سقف زدن بر صحن مدرسه های دخترانه هم بوده اند. هنوز آن مقاله بی نظیر در روزنامه سلام – اگر اشتباه نکنم یا روزنامه های اوایل دوره خاتمی- در یادم هست که با اشاره به تعبیر استضعاف، از این حرکت با تعبیر استسقاف یاد کرده بود. بعد هم این چگونه فطرتی است که عمده جمعیت زنان شهرنشین ایران بر خلاف آن و در مقابل آن رفتار می کنند؟ علاقه ایشان به «هرز نرفتن» هم در نظامی که اصولا به «هرز دادن» همه امکانات و استعدادهای انسانی خود شهره است سخن قابل تاملی است. تنها کافی است به موج مهاجرت از کشوری توجه کنیم که ادعایش این است که می خواهد نیروی من و شما هرز نرود. در باب مسائل جنسی هم که سوی دیگر بحث است ایران در حال حاضر به یکی از «مساله دار»ترین کشورهای جهان تبدیل شده است. و لابد هیچکدام از اینها به معنای هرز رفتن نیست.
مشکل اصلی با تصمیمات مدیران جمهوری اسلامی در تحمیلی بودن آنهاست. این گوهر اعتراض ها و انتقادها به روش حکومت دینی است. رفتار دینی هر نوع ادعای فطری بودن داشته باشد نمی تواند فطرت اصالتا آزاده انسان را به تحمیل مهار کند. تحمیل بزرگترین رفتار ضدفطرت است که خداوند بر پیامبر و بر خویشتن هم نمی پسندد. هیچ نوع رفتار دینی بر اساس تحمیل معنا ندارد. هیچکس هم در مقامی نیست که هرز نرفتن را حتی به تعبیر دلسوزانه اش بر مردم تحمیل کند. زیرا نتیجه اش هرز رفتن به مقیاس صدها برابر است. انسان آزاد است و هر چه در آزادی به دست آورد یا از دست بدهد بی گمان برتر از هر چیزی است که در شرایط تحمیل برای او فراهم شود.
ادعای اینکه این نوع محدودیت ها به رشدی هم انجامیده باشد کاملا محل تردید است. حتی اگر بتوان نوعی رشد عددی را هم در شمار زنان نخبه و محجبه نشان داد گذشته از آنکه می تواند به عوامل مختلف دیگری مانند برآمدن طبقات معین مذهبی وابسته به حکومت مربوط باشد و تسلط آنها بر نهادهای دولتی و تبلیغی، شمار عددی کم رشدی و افسردگی و پرخاشجویی و ناهنجاری های اجتماعی مانند فرار از خانه و مدرسه در میان دختران بخصوص در محیط هایی که تربیت به شیوه حکومتی مسلط است بسیار بیشتر است. جامعه ایرانی و خاصه جامعه زنان ایران بالاترین درصد اضطراب را تجربه می کند و آن را به روشهای مختلف فرافکنی و یا به اشکال تخریبی تخلیه می کند. بخش اعظم این اضطراب ناشی از رفتار و روشهای تبلیغی و تحمیلی دولت دینی است. در این موضوع اینکه مردان هم دچار محدودیت اند هیچ تسلایی نیست. مرد ایرانی هم چنانکه آقای خامنه ای می گوید با محدودیت های بسیار روبرو ست ولی چه کسی است که نداند زن ایرانی هدف اصلی فشارهای اجتماعی سیستماتیک از سوی حکومت بوده است؟
آنچه رهبر ایران فراموش می کند بخش عظیمی از جامعه زنان ایران است که می کوشند بی اعتنا به تربیت مورد علاقه حکومت راه خود را بروند و فشارهای دولتی را به انواع روشها خنثی کنند. این زنان در دسته بندی های رهبر ایران جایی ندارند. و گویی اصلا دیده نمی شوند تا به حساب بیایند. ایشان تنها زنانی را می بیند که تصور می کند باید از طرفداران نظام دین مدار کنونی باشند. اگر نخواهیم راه دور برویم کافی است سخنرانان همین جلسه را در محضر رهبر ایران نشان دهیم و بپرسیم آیا این زنان نمونه قابل اعتمادی از گروههای مختلف زنان ایران اند؟ و اگر نیستند به این معنا نیست که رهبری ایران عمدا در پی آن است که گروههای معینی از زنان را نادیده بگیرد؟ – گروههایی که از اتفاق از نظر عدد و نفوذ اجتماعی اصلا نادیده گرفتنی نیستند. بنا به آنچه سایت ایشان گزارش کرده است در مجلس دیدار با رهبر این زنان سخنرانی کرده اند:
– طبیب زاده: مشاور رئیس جمهور و رئیس مرکز امور زنان و خانواده،
– علاّسوند: استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر در مسائل زنان، بداغی: قاضی دادگستری و استاد دانشگاه
– آیت اللهی: محقق، نویسنده و استاد دانشگاه
– عطایی: استاد دانشگاه در رشته معماری
– بوباش: همسر شهید جانباز – دبیر نمونه آموزش و پرورش
– موسوی: شاعر
– زعفرانچی: استاد دانشگاه در رشته توسعه اقتصاد
– حیدری: دانشیار دانشگاه سیستان و بلوچستان در رشته بافت شناسی و جنین شناسی
– زمزم زاده: کارگر نمونه و دارای یکصد طرح پژوهشی
– علم الهدی: دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و محقق در مسائل تربیتی
– حسنی اسکویی: عضو هیأت علمی دانشگاه آذربایجان و ورزشکار
– زارعی اقدم: همسر جانباز و مبلغ و استاد دانشگاه
– و داودی: دانشجوی بسیجی در مقطع دکترا (رشته زمین شناسی)
ایشان می
گوید این زنان نخبه «با حفظ حجاب و با رعایت حدود شرعی … توانسته اند در نظام در بخشهای مختلف بدرخشند.» اما آنچه ما در حوزه اجتماعی و سیاسی در ایران می بینیم نمونه های زیادی از این درخشش به دست نمی دهد. یک ستاره درخشان در نظام کنونی و از زنان مقبول مورد اشاره خانم فاطمه رجبی است که نمی تواند معیاری برای سنجش زنان نخبه ایران باشد. در واقع با معیار ایشان بسیاری از زنان نخبه ایران در ادب و هنر و نشر و رسانه و سیاست و وکالت و مدیریت ان جی او ها و دیگر صحنه های اجتماعی از جمله دانشگاهها از دایره شمار بیرون می مانند. چنانکه در محضر ایشان هم حضوری ندارند. سوال پرسیدنی این است که چرا در میان این زنان حتی یک چهره شاخص هم وجود ندارد؟ اینها چگونه نخبگانی اند که کسی آنها را نمی شناسد؟ اینها نخبگان ملت اند یا دولت-گزیده اند؟در واقع آقای خامنه ای اصلا در بیرون گذاشتن گروههای معینی از شمار نخبگان مورد علاقه نظام پرده پوشی نمی کند و به صراحت آنها را کسانی می خواند که می خواهند با «احکام اسلامی ور بروند و بازی کنند» و دم از هماهنگ شدن قوانین فطری جمهوری که خدا آنها را امضا کرده با کنوانسیون های جهانی می زنند. یعنی زنانی که حقوق خود را طلب می کنند و اسیر بازی های لفظی مردان حاکم برای توجیه و تداوم قوانین زن ستیزانه نمی مانند. این بخش نکته های ظریف دارد و آن را جداگانه و با تفصیلی-در-خور باید بررسی کرد که می ماند برای شبی دیگر.