مطالب حسین درخشان با محوریت دفاع از جمهوری دینی با کارنامه ای که در ایران دارد اغلب آمیخته است به مغالطه های ظاهرالصلاح. اما امشب به این نتیجه می رسم که واقعا روش او در نوع استدلالهایی که می کند خیلی آخوندی است. آخوندی را هم به عنوان تحقیر نمی گویم به عنوان توصیف می گویم. بسیاری از آخوندهای شیعه در این سالها به همان دردی دچار شده اند – یا دردشان آشکار شده و پیامدهای خود را به بار آورده- که آخوندهای سنی عربستان به آن دچارند: وهابیگری. اساس وهابیگری ظاهریگری و سلفیگری است. در ایران این روش که مخرب فکر و استدلال است با عنوان دیگری که از همان خانواده فکری است شناخته می شود: اخباریگری.
نه اینکه حرفهای اخباریون بکل نادرست باشد. نه! اگر الک اش کنی چیزی از استدلال در آن هست که می تواند مفید باشد اما مفسده اش در نداشتن کانتکست و تکاپوی فکری کافی و همه جانبه نگری است. مفسده اش در یک کلام یکجانبه نگری است. به نظرم حسین نمونه لامذهب اخباریگر است. دفاع او مانند اخباریگران دیگر که مثلا از جمله در همان عربستان می خواهند آلامد هم باشند هرقدر هم از روشهای میانه سود ببرد و ظاهری امروزی و مطلع و دنیاگرا و غربشناسانه و حتی ضددینی به خود بگیرد در بن خود متکلمانه است با روش مصباحی.
حسین حق دارد که مدافع نظام جمهوری دینی باشد و نتایجی را که می گیرد به زبانهای مختلف تکرار کند اما باید بداند که روش اش ضدگفتگو ست و ایدئولوژیک و بنابرین از اساس نامدرن. نمونه روشنی از روش او در درکی است که مثلا از رفتار پلیس در مقابل بدحجابان دارد و آن را بر اساس "قانون" تفسیر می کند. قانون در روش تفسیری او درست همان صدا و وزنی را دارد که حکم در نگاه اخباری.
فرق فارق کسانی مانند من با او در این جاست که قانون به خودی خود ارزشی ندارد مگر انسانی باشد. در نگاه او قانون خود معیار است. اما در نگاه من قانون فقط زمانی معتبر است که برای انسان باشد. به عبارت دیگر از نگاه اخباری، دین و آیه و حکم فراتر از انسان است و انسان باید خود را با دین همراه سازد. از نگاه انسان محور و واقعگرا و معنوی، دین هم باید انسانی و برای انسان باشد و گرنه ارزشی ندارد. نگاه ظاهرگرای اخباری فاقد درک تاریخی و تحولی است. نگاه انسانی عین تاریخ و تحول است. خلاصه دین برای انسان است نه انسان برای دین. قانون برای انسان است و نه انسان برای قانون. قانون تنگ و مضحک و منسوخ قانون بد است و باید تغییر کند نه آنکه چون قانون است پلیس حق داشته باشد اجرای آن را تحمیل کند. این نگاه بازرسها و دادستانها ست. بینوایان را به یاد بیاورید. نگاه روشنفکرانه تحول خواه است و انسانگرا. می تواند با دولت مذاکره کند و حتی از آن حمایت مشروط کند اما باید طرف مردم بایستد.
سراسر تاریخ دور و نزدیک پر است از قانون های بد و کهنه شده ای که رفض شده اند. اگر قرار بود قانون تغییر نکند تحول صفر می شد. آنگاه سنگسار هم قابل دفاع می شد. قانونی که در برابر مردم و تحول ایشان بایستد کهنه شده است. درست مثل قرائتی از دین که در برابر انسان و عقل و عرف ایستاده باشد. – فعلا این دو کلمه را نوشتم تا اگر ضرورت افتاد آن را پوست باز کرده تر بگویم.