ریشه کن نکنیم

مطلب حسین جاوید را در کناره گیری اش از هفتان خواندم و متاسف شدم.  اول از همه برای هفتان نگران شدم که با این دعواها کارش افت پیدا کند. به نظرم کاملا منصفانه است که بگوییم ما حق نداریم نهادی و رسانه ای عمومی یا عمومی شده را چنین خوار و خفیف کنیم چون ما دیگر از آن خوشمان نمی آید یا با آن کار نمی کنیم. وگرنه همان می شود که دیگی که برای من نجوشد… ما حق نداریم فقط به خودمان فکر کنیم. هفتان دیگر الان مربوط به این و آن نیست. چه ارزشی دارد که بیاییم چوب برداریم پای هفتان را که به راه خود می رود بشکنیم؟ هفتان یکی از بهترین خبرگزاریهای خودمونی است و توجه اش به ویرایش زبانی و محتوایی و دقت اش در دادن لینک های بامعنا مثل زدنی است.

شکست روشنفکری دیری است از همین مسیر رفته است. دیدن خود و ندیدن منافع عمومی. ادبیات کسی مثل حسین جاوید وقتی عصبانی است باید فرقی با انصار حزب الله داشته باشد وگرنه چه فرقی هست بین آنها؟ من واقعا متاسفم که چنین متنی منتشر شده است. متنی که هیچ چیز به احترام نویسنده اش نمی افزاید و فقط انعکاسی است از تنش دایمی و پنهانی در جامعه ایرانی که گاه عریان و آشکار می شود. آدم یاد شعر فروغ می افند وقتی از خشونت جامعه ایرانی حرف می زند.

من اصلا کاری به دعوای این دو بزرگوار جاوید و شکراللهی ندارم. اما بجد معتقدم این ادبیات سخیفی است که به هیچ وجه سزاوار آدمهای تحصیلکرده و کتابخوان و کتابدوست نیست. هر دعوایی را هم به منظر عموم آوردن هنر نیست. هنر هم باشد این نوع زبان و بیان و قضاوت عین عیب است. و درسی بد برای جوانترها که فکر می کرده اند ما بلدیم کاری ماندگار و با اعتبار کنیم. هفتان و مانند آن درختان اند جوان که باید ببالند. ریشه کن کردن آنها به هر دلیلی که باشد نشانه خردمندی نیست. بدون خراب کردن بنیادهای آبادشده مان هم می توانیم دعوا کنیم.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن