عشق و عیب

چه جمله قشنگی:
برای یک آدم سالم دوست داشتن عیب های دیگری بزرگترین نشانه عشق است.

این را مجتبی پورمحسن در اول معرفی خود از کتاب میرا از کریستوفر فرانک آورده است به ترجمه لیلی گلستان. کتاب توقیف شده است حالا. لابد به دلیل برقراری رابطه میان عشق و عیب!

دیدگاه کلاسیک به دنبال معشوق متعالی است. اما اشتباه است. عشق دوست داشتن عیبهای معشوق است. آگاه بودن به آن است. به قول نیچه دیدن سویه اهریمنانه شخصیت اوست. و گرنه عشقی کورانه است. رشدی با آن نیست.

من همیشه باور داشته ام که رابطه انسان و خدا از رابطه عاشقانه قابل شناسایی است. به قول مولانا عشق اسطرلاب اسرار خدا ست. می خواهی اسرار خدا را بشناسی بهتر است درک انسانی تر و همه جانبه تری از عشق پیدا کنی.

برای من جمله بالا درست همان رابطه ای است که خدا و انسان دارند. خدا همان آدم سالم است و معشوق همین ما انسان ها. خدا از همان آغاز عیب های ما را می دیده و می دانسته است. آیه خلقت را یادتان بیاید که فرشتگان می گویند این مخلوق تو اهل فساد است و ستم و چه بسیار جاهلانه رفتار می کند. خدا می گوید من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید. حافظ می گوید فرشته عشق نداند که چیست. مساله به همین سادگی است.

تازه از خواب بیدار شده ام. چای را گذاشته ام. بروم صبحانه بخورم.

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن