دو سه ساعتی می شود از استانبول برگشته ام. شاید باید قبل از رفتن می نوشتم تا اگر دوستی پیامی می فرستد و ایمیلی می نویسد بداند که من نیستم و اگر دیر شد دلگیر نشود (از آداب وبلاگی است که من هنوز کاملا رعایت نمی کنم!). در این دو سه ساعت مدام ایمیل ها را خوانده ام و پاسخهایی نوشته ام از جمله همین که نبوده ام. تا فردا بتدریج برای همه دوستان جواب خواهم نوشت.
در باره ترکیه حرف بسیار است (از جمله در باره اینترنت کلنگی اش!). بار سوم است یا بیشتر که به استانبول رفته ام. می شود چند کلمه ای جدی در باره ترکیه از منظر استانبول گفت مثلا در مقایسه اش با ایران و بحث مدرنیزاسیون ترکی و ایرانی. اما فعلا یک کف مرتب برای ترکیه تا بعد! عیب و هنر مردم و سیاستمداران ترکیه را زیاد می شود گفت و زیادتر می شود نادیده گرفت – کاری که ایرانی ها زیاد می کنند. اما نمی توان سرعت پیشرفت های اجتماعی ترکیه را ندید. من هنوز با ایده تقلید از غربی برای پیشرفت شرق که ایده قرن بیستمی بوده است – و ترکیه در آن پیشتاز – کنار نیامده ام و در آن عیب و ایراد نظری و عملی زیاد می بینم ولی ترکها در مجموع تجربه موفقی در تقلید داشته اند (با خسارتهای زیاد البته. ولی در مقایسه با ایران می گویم و عقب افتادگی های پیاپی اش و بی دنبال رها شدن ایده هایش). باشد تا بعدتر به این موضوع برگردم.
از لطف دوستان در باره سایت تازه زمانه هم ممنون. در این باره هم باید چیزی می نوشتم که لابد کمی از خستگی سفر در آیم می نویسم برای وبلاگ زمانه اما همزمان دارم چیزکی هم برای میرزا پیکوفسکی می نویسم در باب رسانه که گرفتارم کرده است (میرزا جان توی هواپیما هم می نوشتم که به ضرب الاجل برسم ولی گویا تا همینجا هم تاخیر شده است!).
مرگ و در واقع قتل آنا پولیتکوفسکایا، گزارشگر صریح اللهجه روس هم ذهنم را مشغول کرده است. امروز فایننشال تایمز آمار داده بود که از سال ۲۰۰۰ این سیزدهمین قتل از روزنامه نگاران و شخصیت های اجتماعی منتقد در روسیه است. آنجا چه خبر است؟ آمار بیشتر هم هست. اگر شمار کسانی مثل اسکندر ختلانی را هم که تاجیک بود اما در مسکو به قتل رسید به آن اضافه کنیم.