مرگ استاد بزرگ مری بویس

مری بویس
مری بویس از ایرانشناسان بزرگ بود و از دانندگان رازهای دین و زبان و ادب و فرهنگ باستانی ما. پژوهش های زرتشت شناسی او از کارهای پر آوازه اوست. از نویسندگان و ویراستاران مشاور دانشنامه ایرانیکا هم بود. نام او نام استاد یگانه مهرداد بهار را به یادم می آورد که یک چند سال با مری بویس درس گذرانده بود در همین لندن. در مقدمه پژوهشی در اساطیر ایران اشاره نادری آورده است به فقر و شب بیداری هاش در این دوره و گفته است که نگهبانی یتیم خانه می کرد و همهنگام درسهای زبان پهلوی اش را آماده می کرد. مری بویس سالهای کار خودم را روی متن ادب پهلوانی به یادم می آورد که نامش همه جا بود در کتابها که می خواندم و برگه ها که می نوشتم و ارجاعاتم. خاصه که از معدود منابع موسیقی باستانی ایران بود که مدتها ذهن مرا به خود مشغول داشت و از معدود استادان ادبیات پارتی. مری بویس نام یکی از دریغهای بزرگ من خواهد ماند. در سالهایی که روزنامه نگار بوده ام گاه بختیار بوده ام که به دیدار کسی که می خواستم برسم و گاه و بیشتر دریغاگوی مانده ام. همیشه می خواستم مری بویس را ببینم و با او مصاحبه کنم و هیچوقت نشد. خیلی ها اصلا نمی دانستند مرده است یا زنده است. بعضی نشان مبهمی از او را در جایی دورافتاده می دادند. و اینکه منزوی است. برای من او ساکن دیر مطالعات ایران باستان بود. این همه آوازه داشت و هیچ کس از او خبر نداشت. حالا هم که رفته است لابد کسی خبر نخواهد شد. اگر استاد دوستخواه به تورج پارسی نگفته بود و او هم برای جهانشاه ننوشته بود این سوی آب هم لابد کسی باخبر نمی شد. مرگ بویس از نشانه های پایان دوره ای است که این سو کسانی پیدا می شدند که کنجکاو تاریخ و فرهنگ آنسو می شدند چنانکه عمر بر سر آن می گذاشتند.     

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن