سفر به اسرائیل فینفسه اهمیت فوقالعاده ای ندارد. این را دوست و میزبان اسرائیلی حودر هم نوشته است. اما دو سه نکته در باره این سفر و حواشی آن هست که به نظرم باید به آن توجه کرد:
اول از این آخری شروع کنم یعنی نوشته حسین درخشان در نیویورک تایمز که ظاهرا از تل آویو برای روزنامه فرستاده شده است. اگر به نیویورک تایمز دسترسی ندارید و مشترک اش نیستید جان کلام او را ف. م. سخن در نقد خود آورده است. من اما از زاویه دیگری به این مقاله نگاه می کنم. درخشان با این مقاله درست به همان راهی رفته است که تا دیروز گام نهادن در آن را اتهام بزرگ سازگارا و خلجی میدانست. یعنی امید بستن به آمریکا و توصیه سیاسی دادن به مقامات این کشور (در باره عقاید سیاسی آن دو حالیا فرض می گیرم که حودر راست می گوید): درخشان در یک کلام دارد میگوید آقای بوش شما انتخابات را تحریم کردید و شما هم میتوانید در انتخابات بعدی با اتخاذ سیاست عدم تحریم به ما “اصلاح طلبان پیشرو” – به قول خودش- کمک کنید تا به سر کار برگردیم (بند آخر مقاله او را ببینید).
من کاری به درستی و نادرستی این تحلیل ندارم که تحریم انتخابات گذشته دست آمریکا بود یا نبود. ف. م. سخن بدرستی ضعف های این نوع نگاه را نشان داده است. برای من این چرخش در مواضع مهم است که همچنان زیر پوشش اصلاح طلبی انجام می شود. به نظر من نمیتوان روزی به نام اصلاح طلبی به سازگارا تاخت و روز دیگر به نام اصلاح طلبی به راه همو رفت! بنیاد این رفتار اگر هیچ صفت دیگری نداشته باشد بشدت ریاکارانه است و از متلون بودن سیاسی حکایت دارد. رفتار حودر هیچ نمیگوید جز اینکه اگر کاری را من کردم درست است اگر دیگران کردند میتوان به آنها حمله کرد.
رفتن به اسرائیل به اسم تابوشکنی هم گویا برای به دست آوردن دل راست های آمریکایی است که جایی برای حودر هم در نظر بگیرند. داشتن ایستار سیاسی و تجدیدنظر طلبی گناه کبیره نیست البته. اما پنهانکاری و اهداف را زیر پوشش شعارهای ظاهرالصلاح پیش بردن مساله دیگری است.
در نامه معروفی با عنوان روبروی آتش به سفر حودر به اسرائیل اشاره رفته است که لابد خوانده اید یا میخوانید. نکته ظریفی در نامه او هست که به نظرم ارزش بازخوانی دارد. او می گوید من هرگز وبلاگ نویس ها و روزنامه نگارهای وطنم را تحریک نمی کنم که چه بگویند یا بکنند. منظور او چیست؟ من در این اشاره بازتابی از این یادداشت حودر را می بینم که گفته بود و -طلبکارانه هم که- چرا کسی در باره اسرائیل رفتن من نمینویسد. بگذریم از اینکه او بهتر است اول از دوستان نزدیک اش این سوال را بکند که چرا ساکت اند اما نکته ای که معروفی بر آن دست می گذارد بسیار حیاتی است: نباید برای مطرح کردن خود از وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران داخل هزینه کرد. آیا حودر می خواهد چند تا وبلاگ نویس دو کلمه بنویسند و برایشان دردسر درست شود؟ که چه بشود؟ نه اینکه او خیلی برای وبلاگ نویسان زندانی مایه گذاشته است؟ بعد هم وبلاگ نویسان اعضای حزب حودر نیستند که تا او در زمینه ای قدمی برداشت هورا بکشند و دنبال او راه بیفتند.
درخشان فکر می کند اگر چهار نفر دور او را گرفتند تابوی اسرائیل شکسته میشود. من در این خامی های بسیار میبینم. در عمل هم بجز معدودی که علاقه نشان داده اند (مثل +) وبلاگ نویسان داخل (یا حتی خارج) از این حرکت او حمایت نکرده اند. در حالی که مثلا در همبستگی برای حمایت از سایت “امروز” پاسخ مناسبی دریافت کرد. او باید از خود بپرسد که چرا یکی جواب گرفت و دیگری نمیگیرد. قرار نیست اگر مدتی در حمایت از فلسطینیان افراط کردیم مدتی هم در حمایت از اسرائیل بتازانیم. اسرائیل و فلسطین دو مساله جداشدنی نیستند. وقتی کسی یک طرف را دید و از طرف دیگر چشم پوشاند اگر ریگی به کفش نداشته باشد دست کم دیدی تنگ نظرانه دارد. تنگ نظران هر چه باشند نمیتوانند اصلاح طلب باشند.
من از روز اول که حودر به اسرائیل رفت حدس قوی می زدم که او این کار را برای نوعی مقابله در اندازه خودش با ایده های احمدی نژاد کرده است: حالا که او از محو اسرائیل حرف میزند چرا من از دوستداری اسرائیل حرف نزنم. این نوع برخورد بجز نکاتی که از منظر روانشناختی در باره اش می توان گفت -که گفته اند- در ذات خود برخوردی واکنشی است و به همان نسبت که اولی دچار مشکل باشد این هم هست. اما تا امروز این حدس حدس مانده بود. تا اینکه آن تقلید از احمدی نژاد را در ابتدای گزارش حودر از نشست گروه ارتباطات دانشگاه تل آویو دیدم. به نظرم حودر خواسته یا ناخواسته در راهی قدم برمیدارد که به دیگران اجازه میدهد او را احمدی نژاد وبلاگستان بدانند. او یکبار از اینکه کسی در وبلاگ حامد قدوسی او را با چنین صفتی یاد کرده بود شاکی شده بود. اما در عمل این شخص “اول” مجمع الجزایر وبلاگستان فرق چندانی با آن شخص اول ندارد. این ورژن طرفدار اسرائیل است آن ورژن ضداسرائیل. یکی یک جمله میگوید دنیایی را به هم میریزد و یکی همان جمله را برعکس میگوید و می خواهد وبلاگستان را زیر و رو کند. هدف؟ خودتان تعیین کنید.
————————
عنوان این یادداشت از سفرنامه جلال آل احمد است به اسرائیل
————————
پسنوشت:
حودر ادعا میکند که ۲۰ هزار خواننده-در-روز دارد! (توجه کنید که من با آمار واقعی هیچ مشکلی ندارم ولی با آمارسازی دارم)
پسنوشت۲:
از میان بازتابها به یادداشت حودر این اشاره برای من از این بابت جالب است که دموکراسی با انتخابات اینهمانی ندارد:
With many reform-minded voters staying home out of protest, Ahmadinejad won easily, but let’s not kid ourselves, as one recent New York Times op-ed writer did, Iran would be governed no differently today had Rafsanjani won.
نیز:
شیوه گزارش کردن حودر را از نشست دانشگاه مقایسه کنید با سبک و بیان منصفانه و کم ادعای میزبان اسرائیلی اش؛ نظر او در آغاز یاداشت اش در باره پیروزی حماس هم بسیار خواندنی است: The bridge already exists: We just have to cross it
دیگر: این یادداشت کوتاه کلاغ سیاه را هم از دست ندهید: نقطه آغاز تروریسم؛ کلیپ انتخابی او به اندازه کافی گویاست. گرچه قصه سر دراز دارد.