Search
Close this search box.

یک نگاه کاملا متفاوت به بحران هسته ای

یکی از آفات کار سیاسی آن است که گاه جوی ساخته میشود و بعد همگان با آن جو میروند و حتی در رفتن آن راه با یکدیگر مسابقه میگذارند بی آنکه لحظه ای بایستند و از موضوع فاصله بگیرند و بیندیشند که چرا به این راه میروند.

مسئله سلاح اتمی ایران به نظر من چنین میرسد. دولتمردان غرب مرتبا از خطر اتمی شدن ایران صحبت میکنند و به دنبال آن نوشته ها و مصاحبه های فراوان به زبان فارسی و دیگر زبان ها که هر چه زودتر باید مانع این کار خطرناک شد. و اپوزیسیون ایران نیز پیوسته به حکومت ایران بویژه آقای احمدی نژاد حمله میکند که با نادانی یا ماجراجویی خود برای دستیابی به سلاح اتمی، کشور را به خطر انداخته است و هشدار پیوسته در مورد خطر حملات آمریکا و اسرائیل و تهدیدهای اروپا، و تکرار همان سخنان اسرائیل و آمریکا که اگر این دیوانگان ماجراجو به چنین سلاحی دست بیابند تمام منطقه و جهان در معرض نابودی قرار میگیرد و شاهد آن، موشک های شهابی که نه تنها اسرائیل که اروپا را میتواند هدف قرار دهد. 

آیا واقعا این ادعاها درست است؟ آیا حکومت ایران با حماقت و فریب چنان به دنبال این سلاح است که حاضر به ویرانی مملکت است؟ و یا اگر چنین نیست پس این همه هیاهو در جهان و این همه شعارهای تند آقای احمدی نژاد برای چیست. 

فاصله ایران از بمب اتمی 
سیا (CIA) که تا سال پیش میگفت ایران ۵ سال تا ساختن بمب اتمی فاصله دارد، در ارزیابی نهایی همراه سایر نهادهای جاسوسی و امنیتی آمریکا به کاخ سفید گزارش داد که زمان واقعی آن ۱۲ سال است (واشنگتن پست دوم آگوست ۲۰۰۵). در همان ایام موسسه بین المللی مطالعات استراتژیکی در لندن نیز همین مدت را اعلام کرد (بی بی سی، ۶ سپتامبر ۲۰۰۵). این موسسه بسیار معتبر علمی در زمینه سلاح اتمی حتی بر آن است که حال که ایران ناگزیر است با احتیاط بسیار جلو برود این زمان به احتمال زیاد به بیست سال خواهد رسید و بر آن است که ارزیابی های رسمی دولتهای فرانسه و آلمان و انگلستان نیز همین نظر را دارند.

و بالاخره این روزها که فضا داغ شده سازمانهای امنیتی آلمان، دیوید آلبرایت و هیندرست از موسسه امنیت بین المللی و علمی که یک فکر انبان Think Tank در آمریکاست هم صدا با اسرائیل این دوره را به سه تا چهار سال کوتاه کرده اند (لوئیس چاربانو Charbaneau رویتر، ژانویه ۲۰۰۶). البرداعی هم میگوید، سه سال تحقیقات شورای حکام هیچ گونه نشانی که ایران به دنبال تهیه سلاح اتمی است به دست نداده است.

تشابه فعالیت اتمی و هواپیمایی 
از خود میپرسم که اینها همه در صورتی است که ایران تحت نظارت جهان نباشد. ارزیابی های موجود همه بر مبنای شرایط گذشته است. زمانی که جهان توجه چندانی به این پنهانکاری ها نداشت و لذا پاکستان و کره شمالی و اسرائیل و حتی آفریقای جنوبی هم از همین فرصت استفاده کرده بودند.

از سویی منابع تولید و تهیه فنی این کار در جهان نیز محدود و بسیار قابل کنترل است و هر زمان که کشورهای پیشرفته میخواهند میتوانند بازار قاچاق آن را کنترل کنند. بهترین شاهد هواپیماهای مسافربری ایران است. با آنکه غرب از این بابت احساس خطر نمیکند و بر بازار قاچاق آن نظارت سختی نمیخواهد داشته باشد، اما هنوز پس از بیست و چند سال به دلیل تحریم آمریکا که تولیدکننده اصلی آن است هواپیماهای ما به دلیل کمبود وسایل یدکی این چنین آسیب پذیرند. حال وقتی تنها چند شرکت در جهان این وسایل از جمله سانترو فوژهای بزرگ را تولید میکنند چگونه ایران میتواند به تکنولوژی لازم در بازار قاچاق دسترسی پیدا کند و بعد هم دور از چشم همه به تولید سلاح بپردازد؟

“اعتماد نداریم” بی معناست 
چرا با آنکه دولت آقای خاتمی مرتبا میگفت حاضر به هر مذاکره ای هستیم و هر نظارتی که غرب را راضی کند میپذیریم و حتی آقای احمدی نژاد با تمام تندروی هایش به غرب گفت که اصلا اگر شما بسیار نگرانید بیایید خودتان در این صنعت کشور ما سرمایه گذاری کنید تا همه چیز را زیر نظارت داشته باشید، جواب تمام این حرفها یک جمله تکراری است که “ما به ایران اعتماد نداریم” و دلیل هم آن که در دو دهه گذشته پنهان کاری کرده است.

حال اگر ادعای البرداعی را نادیده بینگاریم که گفته هیچ مدرکی نیافته است که ایران به دنبال تهیه سلاح اتمی بوده است و بپذیریم که ایران جهان را فریب میدهد و به دنبال تهیه چنین سلاحی بوده است، خوب حال که دست ایران رو شده است چرا نمیشود با نظارت کامل جلوی آن را گرفت؟

آخر این سخن بی معنی و بهانه جویانه چیست که ایران پنهان کاری کرده است و دروغ گفته است. مگر رابطه همه دولتهای جهان بر راستی و صداقت استوار است و دولتها قرار است نیات خود را از یکدیگر پنهان نکنند آن هم در جایی که ایران همیشه در معرض حمله اسرائیل و آمریکا بوده و ه
ست و یا در جهانی زیست نمی کنیم که قابل اعتمادترین متحد و یار آمریکا که بیشتر هستی اش را مدیون حمایت مالی و نظامی و سیاسی آمریکا است یعنی دولت اسرائیل در پنتاگون و سیا و سایر موسسات آمریکایی جاسوس دارد و مدارک این کشور را دزدیده به اسرائیل می فرستند که تا به حال چندین مورد مهم آن افشا شده است؟ آیا کشورهای اروپایی مرتبا علیه یکدیگر جاسوسی نمیکنند و برای منافع یکیشان به یکدیگر دروغ نمی گویند؟ حال رابطه چین و هند و روسیه و دهها کشور دیگر با غرب و با یکدیگر را در نظر نمی گیریم. آن وقت مسخره نیست که از عدم اطمینان به ایران صحبت شود. گویا امور جهان بر اعتماد میگذرد نه در بهترین وجه خود بر “قانون”. گویی آمریکا و انگلیس در جنگ عراق به متحدین و یاران خود و حتی به مردم خود دروغ ها نگفتند.

به روسیه می توان اعتماد کرد؟
و بالاخره وقتی غرب هیچ بهانه قابل قبولی ندارد و از ارائه هر گونه راه حل منطقی و قانونی سرباز میزند با نهایت فریب راه حل روسیه را با بوق و کرنا اعلام میکند، راه حلی که برای همیشه ایران را وابسته به روسیه میکند و از این پس ایران مجبور میشود به هر خفتی تن دهد تا مردم کشورش بدون برق و انرژی الکتریکی نشوند، رویایی که شوروی (سابق) از طریق حزب توده به آن نتوانست دست بیابد از طریق دولتی که برای جهان شاخ و شانه میکشد تحقق پیدا کند و بعد هم وقتی ایران آن را رد میکند داد و فریاد برمیآورد که دیدید ‌ایران به هیچ صراطی مستقیم نیست و به امید دستیابی به سلاح اتمی حتی پیشنهاد بسیار بزرگوارانه و فداکارانه آقای پوتین را رد‌ میکند.

دروغ عراق، هیاهوی ایران
وقتی دل با این سئوالات مشغول میدارم و به همه این هیاهوها شک میکنم با خود میگویم آیا میشود که این همه “هیاهو برای هیچ باشد”؟ آیا میشود این همه مقامات جهان و مفسران سیاسی و حتی نیروهای اپوزیسیون ما که از خطر ایران میگویند هیچ یک به این سئوالات نیندیشیده باشند؟ آیا خویشتن فریبی مرا به انکار همه آنها نکشیده است؟
با خود میگویم مگر مسئله سلاح کشتار جمعی عراق سراپا دروغ نبود؟ مگر جز این بود که بر طبق مدارک حال میدانیم که جمعی بر آن شدند به عراق حمله کنند و بعد جوی ساختند که در آن حتی گزارشات سیا و مدارک قطعی سازمانهای نظارت مبنی بر اینکه چنین سلاحی در عراق نیست همه ناشنیده ماند؟ حتی افشای قلابی بودن اسنادی که آقای تونی بلر و کلنل پاول به آنها استناد کرده بودند نتوانست جلوی حرکت این بهمن را بگیرد. مگر نمایندگان کنگره آمریکا هم با این موج نرفتند؟ مگر مفسرین سیاسی شب و روز در این بابت داد سخن ندادند و هر یک در مسابقه با دیگری برای کسب تریبون و مطرح شدن به خیالبافی قوی تری دست نزدند، که عراق با چنین سلاحی چه کارها در کشورها نمیتواند بکند؟ آیا بر امری پوچ چنان هیاهویی برنخاست که حتی مخالفت هشتاد درصدی مردم در بیشتر کشورهای اروپا نیز کاری از پیش نبرد؟ 

ایران  اتمی یک خطر است؟
اینکه مرتبا گفته میشود در صورتی که ایران مجهز به سلاح اتمی شود صلح منطقه و جهان به خطر میافتد واقعیت دارد یا تبلیغات است؟

نخست آنکه تنها کشوری که مدعی است در معرض خطر است اسرائیل است که این ادعا بیشتر به یک شوخی می ماند زیرا بر فرض که ایران به چند بمب آن هم از نوع ابتدایی آن دست بیابد چگونه اسرائیلی را که ۲۰۰ کلاهک اتمی با آخرین موشک ها و هواپیماهای بمب افکن دارد میتواند به خطر بیندازد؟ بگذریم که با سلاح های جدید اگر موشک از ایران شلیک شود آمریکا میتواند قبل از رسیدن به مقصد آن را در خاک ایران منهدم کند. دیگر مورد آن است که بپذیریم حکومتگران ایران مشتی دیوانه به دنبال نابودی خود و جهان هستند نه سیاستمدارانی با منافع شخصی و خواستار تداوم حکومت خود، در حالی که اسرائیل و آمریکا و حتی پاکستان همه دولتهای متمدنی هستند که متوجه هستند به کار گرفتن این سلاح همه را نابود میکند.

بمب اتمی می تواند رژیم ایران را بقا بخشد؟ 
بدین سان اگر سلاح اتمی یک خاصیت برای حکومتگران ایران داشته باشد آن است که خود را از تهدید بی امان خارجی نجات دهد؛ تهدیدات آمریکا که او را از همه سوی محاصره کرده است و اسرائیل که با کمال وقاحت مثل قداره بندهای سر محله مرتبا ایران را تهدید میکند و حمله خود به عراق را به رخ میکشد. بگذریم که حکومتگران ایران توجه ندارند که سلاح اتمی مانع سقوط هیچ دولتی نمیشود که اگر چنین بود حکومت سوسیالیستی شوروی تا ابد‌ باید‌ میماند.

آنچه که یک حکومت را به خطر میاندازد مخالفت و نارضایتی مردمش است. دشمن خارجی هم در آن شرایط است که میتواند کاری کند. والا حکومتی که از پشتیبانی مردمش برخوردار باشد برای بقای خود نیاز به هیچ سلاحی ندارد. مگر این همه کشور در آمریکای لاتین و آسیای دور و غیره همه سلاح اتمی دارند؟ حکومتی مثل کره شمالی با بلاهایی که بر سر جامعه اش آورده است به این سلاح برای بقای خود‌ نیاز دارد.

ایران اتمی رفتار معقولتری خواهد داشت
به هر حال کسانی چون برژینسکی که رابطه با ایران را چون حکومت آقای بوش بر تهدید و وحشت نمیخواهند استوار کنند و توجه دارند که تنها راه مواجهه با ایران نظامی نیست و ایران مجهز به سلاح اتمی برای هیچ کشوری خطر ندارد، آشکارا میگویند بیایید فرض ایران دارای چنین سلاحی را به عنوان یک واقعیت مثل پاکستان و اسرائیل بپذیریم، زیرا ایرانی که هستی اش را پیوسته در خطر نبیند کمتر مثل دیوانگ
ان وحشت زده عمل میکند و بیشتر نگران فشارهای سیاسی و اقتصادی است و بدینسان بیشتر به فشارهای جامعه بین المللی تن میدهد و نیروهای مردمی و دمکراتیک آن در چنین شرایطی است که رشد میکنند.

سود هیاهو برای دو طرف
چنین که میاندیشم از خود میپرسم پس اگر تمام این ماجرا یک فریب است تا واقعیت، پس این همه هیاهوی غرب و اسرائیل برای چیست؟ و مهمتر، چرا دولت آقای احمدی نژاد و رهبران ایران این اواخر این همه نفت روی این آتش می پاشند و آب به این آسیاب میریزند و مسئله را تا سطح غرور ملی بالا برده اند و بحث پیرامون آن در مطبوعات را عملا ممنوع کرده اند؟ انگیزه هر یک از این دو سوی در این ماجرا چیست؟

* محمد برقعی (با اندک تلخیص و افزودن عناوین)

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن