دلم برای وطنم تنگ می شود

در باره فوتبال و ما هزار حرف نگفته هست اما از آن میان می گویم فوتبال را دوست دارم چرا که به مردم من شادی می بخشد – شادیی چنان فراگیر و متحد کننده که رهبران سیاسی را وامی دارد با پیام تبریکی خود را در آن سهیم نشان دهند و از قبل این هماوایی سهمی سیاسی برای خود دست و پا کنند. فوتبال معیار ما شده است. هویت ما شده است. پرچم های ایران است که در دستها می چرخد و بر چهره ها نقش می شود. هیچ کدام از نشانه های هویت ایرانی چنین آشکارا با پرچم آمیخته نشده اند. فوتبال یعنی جشن پرچم و دست افشانی خیابانی و فتح شهر به دست مردم.  کاش رهبران نیز می آموختند همه جا با مردم هماوا شوند و با ایشان نستیزند. کاش همه خواست ها و امیدها و حرفهای مردم هم مثل جشن پس از فوتبال روشن و عریان بود و نمی شد آن را “نادیده” گرفت. 

عکس از وبلاگ کسوف
عکس از ایسنا
عکس تماشای بازی ایران-بحرین از کسوف و عکس جشن خیابانی پس از پیروزی از ایسنا

نیز:
پیروزی زنان در ورود به استادیوم به قیمت یک پا شکستگی، زن نوشت

مطالب دیگر

هذا فراق بیننا و بینکم

هر چه می گذرد می بینیم شکاف بین ملت و روحانیت معظم بیشتر می شود. طوری که دیگر رفوشدنی نیست. راه ما سوا ست. داریم

انقلاب؛ افسانه و آسیب خلقی شدن

در میان افسانه های سیاست در دوران مدرن کمتر افسانه ای به جذابیت و فراگیری و ویرانگری «خلقی شدن» است. تجربه های انقلابی قرن بیستم