شاید اگر می دانستم در این ادیتور جدید چطوری باید در لینکدونی به مطلبی ارجاع داد این یادداشت را امشب نمی نوشتم ولی چه می توان کرد با بخت گمراه.
مطلب چالش با فرمانده را که خواندم دوباره دیدم که مساله اخلاق در سیاست امروز ایران مساله ای جدی است. از روزی که دوست وبلاگ نویسی که تازه از تهران برگشته در وبلاگ اش نوشت که مردم ایران پراگماتیک تر شده اند و دنبال نامزدهایی هستند که بتوانند کشور را اداره کنند و گویا سطح انتظارات دوم خردادی خود را پایین آورده اند در این فکر بودم که تا چه حد این گزاره واقع نما ست. با خواندن گزارش گفتگوی دانشجویان با قالیباف دریافتم که اگر برداشت آن دوست از اظهارات مردم درست بوده باشد تنها بخشی از گرایش های رای دهندگان را نشان می دهد.
به نظرم جامعه رای دهنده ایرانی امروز متشتت تر از آن است که با یک گرایش و گزاره متناسب با آن شناخته و گزارش شود. فکر می کنم ممکن است در گروههایی از مردم پراگماتیسم رشد کرده باشد اما این به معنای آن نیست که به هر کسی با هر سابقه ای رای بدهند صرفا برای آنکه غیر از خوش تیپی ژست مقتدرانه ای هم دارد. اگر فهم من بر اساس تحلیل بی مرکزی در جامعه ایران درست باشد باید گفت که آرا بسیار متشتت خواهد بود. شاید برای همین هم هست که خوش تیپ ها هم امیدوارند؛ و البته نگران نیز. به هر حال بیشتر از یک نفر نمی تواند بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زند. سوال اساسی این نیست که کسانی به نامزدها رای خواهند داد و هر نامزدی می تواند امیدوار به درصدی از آرا باشد بلکه سوال اساسی این است که کدام نامزد می تواند در شرایط بی مرکزی محوریت پیدا کند آنقدر که درصد مهمی از آرا را به دست آورد.
من شخصا فکر می کنم مساله اخلاق برای بسیاری از مردم همچنان مهم است. دست کم می توان گفت گروههایی از جامعه که حساسیت سیاسی دارند و از گروههای پر تکاپو به شمار می روند مثل دانشجویان و هر کس که برای رای دادن از آنها پیروی کند به رفتارشناسی نامزدها در برابر حقوق مردم توجه خواهد کرد. این همان عرصه ای از اخلاق عمومی است که نامزدها نمی توانند از آن شانه خالی کنند. مساله فقط به ایران هم ختم نمی شود. در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا نیز اخلاق اجتماعی و سیاسی و مردم داری و شیوه حق نگهداری نامزدها بسیار مهم است. این درست است که به گفته اهل فن در این انتخابات گروههای سیاسی وزن کشی خواهند شد اما به نظرم این هم نکته ای اساسی است که در این انتخابات مردم ایران نشان خواهند داد که آیا اخلاق سیاسی و اجتماعی نامزدها و پیشینه رفتار ایشان با حقوق مردم برایشان از درجه اعتبار ساقط شده و براساس اصول پراگماتیسم رای خواهند داد یا همچنان رای خود را بر مبنای قضاوتی اخلاقی به صندوق خواهند ریخت. هر چند طبقه بندی های دیگری هم می توان در باره گرایش های رای دهندگان به دست داد اما در حال حاضر دو جبهه اصلی رای دهندگان را می توان بر همین اساس تشخیص داد: اخلاق گرایی یا پراگماتیسم.
این مقاله از محمود صدری هم از چندین جهت خواندنی و عبرت آموز است: سکوت و هیاهو؛ من هم مثل صدری معتقدم که رای دهنده ایرانی معمولا در دقیقه نود تصمیم سرنوشت ساز خود را می گیرد (که بیشتر از هر چیز دلایل ساختاری دارد و روانشناختی متناسب با ساختار بی حزب جامعه) بویژه در این انتخابات که سکوت رای دهندگان بسیار شنیدنی است!