Search
Close this search box.

قلمدون – نسخه آزمایشی!

خب من از مدتها پیش می خواسته ام که به لینک ها و قلمه ها و قلمک ها جای بیشتری بدهم در سیبستان. از امشب سعی می کنم چیزهای دندانگیری که می یابم و می خوانم اینجا – یعنی در قلمدون – بیاورم. قولی به خودم و شما نمی دهم ولی اگر ادامه یافت قلمدون و لینکدونی شانه به شانه هم خواهند رفت تا ببینم کدام زورش می چربد و در فرم و محتوا بهتر جواب می دهد. بدون ترتیب خاص هی هذه فی نسخه المقدماتی:

تلویزیون فارسی زبان هلندی از نگاه رضا علامه زاده:
نگرانی من اما جای دیگر است، در عدم تضمین تداوم آن. تصویب یک قانون در مجلسی دموکراتیک مثل هلند به معنای تائید آن برای همیشه نیست. به همان شکلی که این قانون امروز به تصویب رسید فردا می تواند تحت شرائطی تازه از بودجه حذف شود

گفتگوی مرجان ریاحی برای مجله فیلم با حسین پاکدل مدیر ستاد اکران “دوئل”:
چه شد که تصمیم گرفتید برای دوئل ستاد اکران تشکیل دهید؟

عباس معروفی: غرورم را با تمام جایزه های جهان عوض نمی کنم:
ما که سال‌ها برای حذف یک واژه با سانسورچیان جنگیده‌ایم، چطور می‌توانیم چشم‌مان را ببندیم که هفت هشت بنیاد و نهاد مستقل به سادگی از روی نعش یک کتاب بگذرند؟ دست‌اندرکاران و برنامه‌ریزان بنیاد گلشیری، زنده‌رود اصفهان، پکا، یلدا، مهرگان، و چندتای دیگر به راستی انگیزه‌شان از دادن جایزه چیست؟


حبیب الله پیمان: خروج از دوران کودکی؛ به نظرم این بخش از حرف او نقدی به طرح رفراندوم هم می تواند باشد:
جامعه ما به لحاظ روانشناختى نیازمند پیروزى است و ما باید پروژه ها را طورى طراحى کنیم که دستاورد و پیروزى به همراه داشته باشند و این امر مستلزم خردورزى است.

در همان صفحه از شرق این مقاله هم خواندنی است از تاج زاده: چرا مجاهدین خلق ضربه خورد؛ که دفاعی جانانه دارد از امکان پیوند اسلام و دموکراسی:
مسئله مهم تر تجدید قواى جریانى است که پیش از انقلاب جمع پذیرى «اسلام» و «انقلاب» را کفر و الحاد مى  خواند و اکنون با بهره ورى از برخى از تریبون ها و امکانات عمومى نفسى تازه یافته و همسو با جهانخواران و جنگ افروزان بیگانه با تمام قوا مى کوشد تا به زعم خود ناممکن بودن جمع «اسلام» و «دموکراسى»را به گوش جهانیان جار بزند

این مقاله را هم هوشمندانه یافتم و با قلم خوب گرچه فکر می کنم در باره طبقه متوسط زیادی خوش بین است: در باره مطبوعات روشنفکران دینی به بهانه انتشار جامعه نو نوشته متین غفاریان:
مجله جامعه نو در حالى انتشار مرتبش را شروع کرده است که طبقه متوسط جدید راهى متفاوت در پیش گرفته است. به نحوى به نظر مى رسد رسالت تاریخى روشنفکران دینى به پایان رسیده باشد. پس از یک سده تجربه تاریخى اکنون طبقه متوسط نه تنها حلقه هاى اتصال خود با جهان جدید را از نقاطى غیرمذهبى محکم کرده است که بر فاصله خود با سایر اقشار جامعه ایرانى فایق آمده است. اینک طبقه متوسط نه اقلیتى در محاصره اقشار سنتى که به مرجع رفتارى سایر طبقات تبدیل شده است. بر دوگانگى هاى زندگى هاى روزمره و حیات مذهبى فایق آمده و این گونه است که الگوى اسلام سیاسى جاى خود را به الگوى اسلام فردى مى دهد.

و این مقاله درخشان از استاد کاظم معتمد نژاد: ارتباطات الکترونی و حق آزادی بیان:
ما تأکید می‌کنیم که پیشرفت تکنولوژی‌ به خودی خود ، به ظهور یک جامعه متوازن‌تر و شکوفاتر برای آزادی هرفرد متتهی نمی‌شود. پیشرفت تکنولوژی‌ می‌تواند برای تسهیل جابه‌جائی و تغییر محل مؤسسات و گوناگونی و فراوانی برنامه‌های قابل دسترسی ، مورد استفاده قرار گیرد و در شرایط فقدان محتویات با کیفیت،نشانگر فقر فرهنگی باشد.

+در ماده ۲۰ میثاق یاد شده نیز برخی محدودیت‌ها برای آزادی بیان ، پیش‌بینی شده‌اند.
متن ماده اخیر به این قرار است :
۱- هرگونه تبلیغ برای جنگ ، به موجب قانون ممنوع است .
هر گونه دعوت ( ترغیب ) به کینه ( تنفر ) ملی یا نژادی یا مذهبی ، که محرک تبعیض یا مخاصمه یا اعمال زور باشد به موجب قانون ممنوع است.
 

برای اینکه بدانید اصراری بر آوردن مطالب حتما-جدید نیست این خواندنی قدیمی تر هم قلمی می شود: دکتر محمد علی اژه ای: منطق جدید در ایران سامان نیافته است:
این طور نیست که هر کسی هر چه خواست بگوید و حقایق ثابتی وجود نداشته باشد


انگلیسی دانها از این گزارش خواندنی آمریکایی ها هم غفلت نکنند که موجب پشیمانی است:
Iran – A New Approach به صورت پی دی اف از این سایت: کمیته خطر کنونی Cmtt on the Present Danger. این سایت را هم که نقد سیاست “خطر کنونی” است ببیند خالی از فایده نیست: The Project Against the Present Danger

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن