یاس و نخلستان

آخرین بار که با لذت ترانه های عامه پسند را شنیدم در عین خوش بود. در همان دوره سربازی هم بود که پیوند خود را با هر چه که مردمی است و از مردم بازیافتم. سالها بود که در کتاب زیسته بودم. سربازی و جبهه مرا به زندگی مردم وارد کرد. امشب که بار دیگر لذت شنیدن ترانه های محبوب نوجوانی ام را پیدا کردم تا سالهای دهه ۴۰ و اوایل ۵۰ بازگشتم. در خیابانهای معصومیت مشهد. یادم هست که عاشق بودم. سفری رفته بودم به اهواز و بعد از یکماهی به شهرم بازمی گشتم. دختری که دوست می داشتم گویی عطرش را به همه شهر داده بود. از سمت جاده قوچان به شهر که وارد می شدی پارک ملت بود. هوای خیس پاییزه بود یا آخرهای تابستان کوتاه آن سالهای مشهد. سرم را از پنجره ماشین بیرون کردم و هوا را بوییدم. عطر یار من بود. و من شادمان بودم که باز می گردم.

ترانه های آن سالها همیشه در ذهن ام هست و هر بار که بهانه ای مرا به یاد آن ترانه ها می اندازد خاطراتم آشوب می شود. به خانه پدری بازمی گردم که حالا حتی عکسی هم از آن ندارم. لب حوض به فواره ای که آبی درخشان حوض را ده چند می کردم چشم می دوزم یا زیر بوته بزرگ گل پشت حوض روی فرش کوچک یا پلاس ساده ای بعدازظهر گرم و کشدار تابستان را به بازی و خواب و آرام حرف زدن و خندیدن های بی صدا که بزرگترها را بیدار نکند می گذرانم یا با گلهای سفید یاس دستبند و گلوبند برای دختران همسال می بافم. 

سید محمد برادرک بزرگ مادرم تنها چند سالی از من بزرگ تر بود. عاشق ترانه ها بود و سنتور می زد. ضرب را هم می شناخت. همیشه به ترانه ای مترنم بود. مثل خود مادر. و من خود نیز تا سالها عاشق آواز بودم.

از میان آنهمه ترانه امشب بار دیگر نخلستان “امان الله تاجیک” ( ۱۳۱۶-۱۳۶۶) را شنیدم. ترانه ای بی گمان جاودانه. وقتی می شنوم در می یابم که تمام ضربهاش را از حفظ می دانم. جایی در ذهن ام حک شده است. با مردمی ترین رمانتیسم آن سالها این ترانه ها پیوند دارند. ترانه هایی که عشق مردمی افتاده حال و در عین حال سرزنده را بیان می کردند که سرمایه شان قلب شان بود و امیدی که به آینده ای روشن داشتند. مردمی که فروغ آنها را برای من جاودانه کرده است. 

دست مریزادی به جهانشاه جاوید که همه آنچه را که ایران است دوست می دارد و قدر می نهد. برای ما که دور از ایران ایم چنین پاسداشتی نعمتی است بی حد. آنهم در روزگار عسرتی که کمتر کسی به فکر ایران است. همه ایران.

پیوند: ترانه های مشهور تاجیک، آلبوم نخلستان، ایرانیان   

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن