سعید در فل سفه مطلبی نوشته در باره حجاب و امنیت که من چند کلمه ای در باره یک پاراگراف آن می نویسم. او می گوید:”امنیت برای انسانها در هر مکانی و زمانی مسئله است. اما همهی جوامع به شیوهی یکسانی با این مسئله برخورد نمیکنند. مثلاً، وجود ناامنی، در امریکا، سبب آن نمیشود که کسی برای خانهاش دیوارهای بلند بکشد، شیشههای پنجره را با نردههای آهنی بپوشاند، بر فرمان خودروی خود قفل و زنجیر بزند، درهای چوبی آپارتمان را با حفاظی آهنی بپوشاند و زنجیری بزرگ با قفلی آهنی بر آن آویزان کند! چندین پرده بر پنجرهها آویزان باشد و گاهی حتی سالی یک بار نیز این پردهها کنار زده نشود. دیگر زبان و گفتار که جای خود دارد، چقدر بدشان میآید از اینکه کسی تملق و چاپلوسی کند یا حرفی را با طعنه و کنایه بزند، یا چندپهلو سخن بگوید.”
من با اصل بحث او در باره اینکه حجاب خود را تنها در صورت چادر و مقنعه نشان نمی دهد بلکه یک نوع تفکر است که این حجاب مشهور مظهری از آن است موافقم. اما وقتی در باره آمریکا و امنیت صحبت می کند من مشاهدات دیگری دارم از همین جامعه بریطانی که با آنچه او می گوید متفاوت است.
مطلب به این سادگی نیست. اینجا کسی به فرمان اتوموبیلش قفل نمی زند چون چندین لایه از امنیت اجتماعی و تکنیکی او را از این کار بی نیاز می کند: اول دزد گیرهای بسیار قابل که بر روی همه اتوموبیل ها نصب است! دیگر بیمه تمام عیاری در مقابل دزدی و حادثه های مختلف اتوموبیل، و آخر ثبت همه چیز اتوموبیل در بایگانی های مختلف مدیریت شهری که امکان دزدی را مگر برای چند ساعت بسیار کم می کند. هر اتوموبیل دزدی بسرعت قابل شناسایی است. افزون بر این تحت نظارت بودن همه تعمیرگاه هاست و از آن مهمتر این واقعیت که همیشه قطعه نو به جای قطعه کهنه گذاشته می شود و اگر در رقابت مدهش شرکتها کسی هوس کرد به جنس دزدی راه بدهد چنان آبرویی از او خواهد رفت که او را مستقیم به چاه ویل ورشکستگی و نابودی خواهد انداخت.
به همه اینها اضافه کنید که همه شهر حتی همین لندن با همه گستردگی اش با دوربین های فیلمبرداری مخصوص از تمام زوایا تحت کنترل است. و معمولا اولین جایی که برای ردیابی یک حادثه می روند آرشیو همین دوربین هاست. راه دزدی از همه طرف بسته است. ولی البته باز هم دزدی می شود!
در باره خانه ها هم باید گفت علی رغم ظاهر ماجرا و اینکه باز اینجا محتوای خانه در مقابل دزدی بیمه می شود تمام خانه ها از سیستم های حفاظتی الکترونیکی به صورت فردی یا گروهی بهره می برند. مجتمع ها که گاه تا سه حلقه امنیتی دارند و باید سه جور کلید مختلف داشته باشی تا وارد آپارتمان خودت بشوی. در تکنیک ساخت کلید هم از جدیدترین پیشرفت ها استفاده می شود تا کلید قابل کپی برداری نباشد. با همه اینها، یکی از وسایلی که در حال رواج است دوربین مدار بسته است.دوربینی که وقتی کسی زنگ می زند روشن می شود تا کسی را که پشت در است ببینی. هر قدر خانه ها در محلات اعیانی تر باشد لایه های حفاظتی بیشتری دارد که از سیستم های مختلف الکترونیکی تا سگ پاسبان شروع می شود و در سطوحی به نگهبان های شخصی می رسد.
اما در مورد معماری خانه ها سعید معماری سنتی ما را با معماری جدید غربی سنجیده که به نظرم درست تر آن است که قدیم و جدید را با هم نسنجیم و ببینیم معماری سنتی غرب چگونه بوده است. از قلعه های فئودالی که این روزها هنرپیشه ها و خواننده ها در آن زندگی می کنند فراموش نکنیم.
به هر حال، به نظرم ایرانی ها هم بسته به غریزه اجتماعی خود عمل می کنند و با توجه به سستی نظام بیمه و پلیس و نظارت و تکنولوژی حفاظت از اموال به شیوه های مکانیکی تر رو می آورند. نمی شود از مردم خواست طوری رفتار کنند که مقتضای زیستن در جامعه دیگری است. اگر آن رفتار را ناپسندیده می بینیم راهش تغییر در ساختارهای مدیریتی است. مردم الگوهای رفتاریشان را متناسب با آن تغییر خواهند داد.
در باره زبان ریا در میان غربیان توضیح را به فرصتی دیگر وا می گذارم. اما همین قدر بگویم که آن هم هست اما به شیوه های ظریف تر و شهری تر. اما این حرف سعید شنیدنی است که در جامعه اسلامی برای دیدن “حقیقت” باید “محرم” شد. فکر می کنم به جامعه اسلامی هم اختصاص نداشته باشد و تمام جوامع سنتی را در بر می گیرد. جوامعی که برای نزدیکی باید “آیین های تشرف” را به جای آوری و از آزمون های آن پیروز برآیی.