غرقه

گاه
در التهاب لحظه های آبی
شیشه دل
آنچنان نازک می شود
که می ترسم
تصویر عشق از پشت آن
بر چشمان نامحرمان
آشکار شود.

گویی هیاهوی سینه ام
چون بانگی بلند
به گوش همگان
می رسد.

“آیا شنیدید؟”
“آیا به چشم چیزی دیدید؟”

نه! به غوغای خویش اندرند.
هراس را فرو می نهم
دوباره
در انگاره های آبی غرق می شوم.

از: ف ص ل حضور

مطالب دیگر

سمرقند و فرزانه خجند

شماره جدید مجله سمرقند که جشن نامه ای برای فرزانه خجندی است در نوع خود کار یکه و یگانه ای است. علی دهباشی جشن نامه

کمون‌های از دست رفته

داشتم زندگینامه فروغ را مرور می کردم برای کاری که در دست دارم. رسیدم به این نقل از م. آزاد و دیگر نتوانستم پیش بروم:

رخ نمایی از جان فرهنگ ما

آنچه در طول جنگ عزرائیل با وطن ما اتفاق افتاد یک بار دیگر شگفتی آورد. گویی پدیده ای نادر بود. پدیده ای که در غوغای