غرقه

گاه
در التهاب لحظه های آبی
شیشه دل
آنچنان نازک می شود
که می ترسم
تصویر عشق از پشت آن
بر چشمان نامحرمان
آشکار شود.

گویی هیاهوی سینه ام
چون بانگی بلند
به گوش همگان
می رسد.

“آیا شنیدید؟”
“آیا به چشم چیزی دیدید؟”

نه! به غوغای خویش اندرند.
هراس را فرو می نهم
دوباره
در انگاره های آبی غرق می شوم.

از: ف ص ل حضور

مطالب دیگر

رخ نمایی از جان فرهنگ ما

آنچه در طول جنگ عزرائیل با وطن ما اتفاق افتاد یک بار دیگر شگفتی آورد. گویی پدیده ای نادر بود. پدیده ای که در غوغای

هذا فراق بیننا و بینکم

هر چه می گذرد می بینیم شکاف بین ملت و روحانیت معظم بیشتر می شود. طوری که دیگر رفوشدنی نیست. راه ما سوا ست. داریم