Day: خرداد ۱۱, ۱۳۸۲

غرقه

گاهدر التهاب لحظه های آبیشیشه دل آنچنان نازک می شودکه می ترسمتصویر عشق از پشت آنبر چشمان نامحرمانآشکار شود. گویی هیاهوی سینه ام چون بانگی بلندبه گوش همگان می رسد. “آیا شنیدید؟”“آیا به چشم چیزی دیدید؟” نه! به غوغای خویش اندرند.هراس را فرو می نهمدوبارهدر انگاره های آبی غرق می شوم. از: ف ص ل حضور