خط ما فارسی است

من برای پیام یزدانجو احترام زیادی قائل ام. اما با ایده تغییر خط او صد در صد مخالف ام. او باید سفری بکند به تاجیکستان تا آینده تغییر خط فارسی را در حال استمراری این مردم ببیند و در بیان روشنفکران اش. خط فارسی بدتر از خط ژاپنی نیست که! تولید دانش و انتقال آن به تغییر خط وابسته نیست. اقلا دو هزار مقاله در این باب را محمد گلبن کتابشناسی کرده و به دست داده است. به نظرم این بحث تمام شده ای است. گرچه خب هر نسلی ممکن است یکبار دیگر وسوسه آن را از سر بگذراند. خط هویت است. بهتر است وسوسه تغییر هویت را کنار بگذاریم. هزار کار واجب تر داریم. – سیبستان 
————————–

پیام یزدانجو نوشته: نگارش زبان فارسی با خط لاتینی: ۱. کاربردهای زبانی فارسی­زبانان را تدقیق می­کند؛ و از این رو ۲. فهم این زبان را آسان­تر می­سازد؛ و از این رو ۳. آموزش این زبان به بیگانگان و حتا ایرانیان را تسهیل خواهد کرد. و هنوز هم بعید می­دانم کسی بتواند صحت چنین مفروضاتی را زیر سوال ببرد.

کاری به اصل ماجرا ندارم که نه برعهده‌ی من است و نه در حوصله‌ی دانش من. جناب یزدانجو ایده‌ای را با تمسک به پیشینه‌ای حدود ۱۰۰سال [با کم-و-بیش‌اش کاری ندارم. ایشان که چنان نوشته: به قدمت آغاز عصر تجددخواهی، که آدم خیال می‌کند، این حرکت ۲۰۰۰سالی‌ست که دارد در ایران پی‌گیری می‌شود!] مطرح کرده که از دید ایشان اگر عملی شود مزایای‌اش بر معایب‌اش «بی­شک» خواهد چربید. خوب این بی­شک‌ها و بعید دانستن‌هائی که ایشان سفت و محکم برآن تکیه زده‌اند را باید کمی کنکاش کرد. آمدیم و فردا در این شیر-تو-شیری اوضاع جامعه یکی هم حرف ایشان را جدی گرفت و کتاب‌های فارسی دبستان ما که محض رضای خدا، امکان ندارد ۲سال یک‌جور چاپ شود را خواستند به خطوط لاتین بنویسند، انجمن خوش‌نویسان ما از آن پس به غاز چراندن بپردازند، و ۵۰ سال بعد فرزندان ما به خطوط کج-و-کوله‌ی دیوارها و محراب‌های ما نگاه کنند و هیچ نفهمند که ۱۵۰ سال قبل آخوندزاده‌ای یک حرفی را زده و حالا ایشان باید تقاص آن را پس بدهند.

جناب یزدانجو توضیح نداده که کاربردهای زبان فارسی ما چگونه قرار است تقدیق شود. نفرموده‌ که چگونه و با چه پیش‌فرضی آموزش زبان فارسی ما برای ایرانیان! نیز سهل‌تر خواهد شد چه رسد به فرنگیان!

هیچ کس منکر این نیست که خط فارسی در حال حاضر دچار مشکلات فراوان است. اما آیا حل این مشکلات تنها به از بیخ برکندن این درخت تناور است؟ امروز بعدازظهر که رادیو این ماجرای استادان دانشگاه را علم کرده بود و طبیعتاً عده‌ای زیرش به سینه‌زنی مشغول بودند، با استاد نابینایم در همین خصوص به بحث نشستم. او می‌گفت برای من که اگر این زبان را به لاتین بنوسند – چون تمام نرم‌افزارهای خط‌خوان مخصوص این‌گونه خطوط است – بهتر است اما حاضر نیستم به من نابینا مثلا یک جلد دیوان حافظ فینگلیش هدیه کنند. همین استاد عزیز ما که با تمام نقص جسمی که دارد بر زبان‌های پهلوی، عبری، عربی، فرانسه، آلمانی و انگلیسی، مانند زبان فارسی، به نحو چشم‌گیری مسلط است می‌گفت وقتی چنین کردند به اندک زمانی تمام هویت زبانی به نام فارسی از میان خواهد رفت. نسل‌های بعد چیزی از آن نمی‌خواهند و نخواهند فهمید. خط که از میان برود مسلما زبان نیز از میان خواهد رفت. لغات انگلیسی بیشتری در جملات رواج پیدا خواهد کرد. این ترقی نیست. این اضمحلال کامل یک فرهنگ است. اگر دوست دارید در ۱۰۰ سال آینده کودکان ایرانی به خطوط کنونی زبان فارسی به چشمی نگاه کنند که حالا ما ایرانیان حسرت به دل به کتیبه‌های باستانمان، بسم‌الله. از همین فردا پروژه‌ی لاتینی کردن فارسی را پی‌بگیرند ببیند نتیجه‌ای که گفتم در عرض اندک زمانی حاصل می‌شود یا خیر.

جناب یزدانجو از میان آب گل‌آلود خط فارسی، غصه‌ی نادرست نوشتن خطوط فینگلیشی را می‌خورد و در پی ایجاد یک دستورالعمل صحیح نویسی برای این خط است. این خیلی خوب است که وی به فکر این طرف ماجرا باشد اما ربط آن به موضوع بحران خط فارسی، خلط مبحث است.

برگرفته از: سوشیانت

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن