Day: آبان ۴, ۱۳۸۴

اگر هنوز مونا را نخوانده اید بس  تمام غریبه‌ها به چشم‌ام آشنا شدنداز بس تو نبودند. پوشیده عشق تو رازی استبه بال هر کبوتر ببندم، در خون می‌تپد.   گذشته‌ی آینده دیگران را مادر به زادگاه می‌پیونددمرا تو که آینده‌ی نوستالژیکِ منی فراموش می‌کنی مثل سنگِ گور که با آواز باد و باران، حتا نامِ مرده را هم فراموش می‌کند. تازه زیاد یادت نمی‌کنممی‌ترسم