Search
Close this search box.

سمیع نژاد گرفتار دادستانی که در دروغ بستن متخصص شده است

از قبل از تعطیلات عید نوروز مسالۀ آقای سمیع نژاد که خودش را نمی شناسم ولی بارها با پدر رنج کشیده­اش صحبت کرده ام، مسالۀ اصلی کاری من بوده است. هر بار که می خواستم در کنار کارهایی که انجام می دهم چیزی هم بنویسم که یا خودم یا دوستان و یا خویشان ایشان مصلحت اندیشی می­کردیم. اسفند ماه بودکه پدرش نامۀ دردناکی نوشت. آن را برای آقای خاتمی فرستادم، ایشان هم آقای شوشتری وزیر دادگستری را مأمور پیگیری کرد. قبل از عید وزیر دادگستری با آقای مرتضوی جلسه گذاشت. قول داد پیگیری کند. خبری نشد. نزدیک تعطیلات عید بود. پدر آقای سمیع نژاد زنگ زد. از جنوب شهر تهران و با هزار مشکل. آقای مرتضوی (به گفتۀ وزیر دادگستری) قول داده بود که حتماً در ایام تعطیلات نوروز حداقل مرخصی خواهد داشت. به پدرش خبر دادم. خوشحال شده بود. بعد از تعطیلات عید زنگ زدم پدرش که خیلی به من ابراز لطف می کرد و شرمنده می نمود با تلخی گفت که در ایام تعطیلات هم مرخصی نداشته به وزیر دادگستری زنگ زدم او هم تعجب کرد. خبر دادند که سمیع نژاد را با وضع سختی به دادگاه برده اند. باز هم زنگ پدرش بود که خبر می داد.

احساسم این بود که چون وقتی در وقت بررسی پرونده وبلاگ نویسان زندانی بوده و جزء آن مجموعه قرار نگرفته، حالا انتقام همۀ آن ها را از او می گیرند. هفته گذشته از داخل زندان نامۀ عجیبی برای آقایان شاهرودی و خاتمی نوشت. به عنوان حداقل کاری که می شد کرد خواستم نامه اش را منتشر کنم. فعلاً خانواده اش و دوستانش به مصلحت نمی دانند. در هیأت نظارت بر اجرای قانون اساسی این هفته متن نامه وی را خواندم. مثل همیشه تأثر همۀ اعضاء را در پی داشت و این که نمی دانند چه کنند. از آقای شوشتری پرسیدم که دنبال نمی کنی؟ گفت نه. ناامید شده بود. چند بار به او قول داده بودند و عملی نشده بود.ضمن آنکه میگفت دادستان برایش جرم های عجیبی میشمارد.جرم های معروف وهمیشگی! هیأت تظارت قرار شد نامه رسمی روی نامه سمیع نژاد بنویسد و آن را برای قوۀ قضائیه بفرستد شاید اقدامی نمایند. نسخه دوم را هم به آقای خاتمی دادم. همه اش را خوانده بود. نامۀ سمیع نژاد از گزارش های وبلاگ نویسان قبلی که گریۀ همه را در آورده بود تلخ تر است. پی نوشت آقای خاتمی را هم دیدم. این نامه را نمونه تکان دهندۀ دیگری از گزارش های موجود خوانده است و خواسته است که با تخلف از قانون با شدت برخود شود.

من به دلیل لطفی که وبلاگ نویسان داشته ام دفاع از آنان را وظیفه اصلی خودم می دانم. اگر این دفاع نتایج سختی هم برایم داشته باشد باز هم وظیفه من است. دوست دارم خیلی از آن ها بنویسم اما نگران آن هستم که به جای کمک به آن ها مشکلات شان بیشتر شود. گرچه اگر سرنوشت این وبلاگ نویس چنین بماند چاره ای نیست جز آن که نامۀ سمیع نژاد را که از داخل زندان و نه خارج از زندان نوشته و عجیب تکان دهنده است را منتشر کنم.البته امروز که با برادرش صحبت کردم  میگفت پنجشنبه خبر داده اند که فقط به خاطر مطلب اهانت آمیزی در سایتش به دوسال محکوم شده است !واقعا ظلم است.

در هر حال کسانی که راحت تر می توانند بنویسند برای مشکلات وبلاگنویسان، خوب می نویسند!

 *از محمد علی ابطحی در وب نوشت (عنوان از سیبستان)

 نیز نگاه کنید به:
وبلاگ آزادی برای مجتبی سمیع نژاد

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن