Search
Close this search box.

نگاهی فلسفی به مسئولیت در برابر فاجعه طبیعی 

یوسف اباذری

… ما در برابر زلزله که می گویند حتماً امروز در اینجا و فردا در آنجا رخ خواهد داد بعد از دو روز من ومن کردن به سرودن شعر و دادن پتو اکتفا می کنیم و به جای آنکه از تکنولوژی برای مستحکم کردن خانه ها و ساختن خانه های مقاوم استفاده کنیم پولمان را خرج تکنولوژی هایی می کنیم که یا بلای مالمان می شود یا بلای جانمان.

به نظر من در اینجاست که ما باید از بصیرت های یاسپرس و هابرماس سود بجوییم. ما جملگی، همه ما، من وشما باید در برابر قربانیان بم احساس گناه کنیم، در جان باختن آنها من و شما نیز سهمی داشته ایم. به نظر من احساس غم و اندوه در برابر قربانیان بم نوعی خودفریبی است. غم و اندوه خیلی زود فراموش می شود. ما گناهکاریم چون می توانستیم کاری کنیم که آنها قربانی نشوند و نکردیم. منظور من در اینجا به هیچ وجه دولت نیست، در زمانه ما بر مبنای همان مکانیسم فرافکنی چیزی به اسم دولت ساخته شده است که اغلب همه مسئولیت ها را به گردن آن می اندازند.

خطاب یاسپرس و هابرماس در وهله اول به مردم آلمان بود نه دولت آلمان. ما باید از این فیلسوفان پند بگیریم و در غم و اندوه پانزده روزه غرق نشویم بلکه در عمق جان خود تا زمانی که کارها سامان گیرد احساس معصیت کنیم. فقط با این احساس است که می توانیم راه فراموش نکردن و به یاد آوردن و سکوت کردن و زبان را به بازی نگرفتن و استفاده درست از تکنولوژی را بیابیم. در همه جای جهان مردم در قالب سازمان هایی که به NGO مشهور شده است گرد آمده اند تا مشکلات خود را خود حل کنند، اگر دولت نیز کمکی کرد زهی سعادت. مردمان، اعم از کودک و جوان و میانسال و پیر، حق دارند که در کلانشهرها از هوای ناپاک جان نسپارند، که در جاده ها نمیرند، که زیر آوار خفه نشوند، که سیل آنها را نکشد، که شغلی آبرومندانه و شرافتمندانه داشته باشند. اما این امر زمانی میسر است که بجا و نابجا انگشت اتهام را به طرف دولت دراز نکنند. جاده ها و سیل و زلزله و هوای ناپاک و عدم اشتغال کشتار می کنند، اما همه ما باید گناه این کشتار را برعهده گیریم و برای خلاصی از آنها چاره ای بجوییم. اندوه و غم احساساتی نابجایند، یگانه طریق گرامی داشتن خاطره قربانیان بم آن است که از صمیم جان حس کنیم که گناه مرگ آنان بردوش ماست.

از طریق: ذوالقرنین

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن