یک اتفاق رسانه ای

از من نپرسید چرا سر از سانفرانسیسکو در آورده ام ولی جای عجیبی است که روزش نصفه شب اروپا ست و آخر شبهای اش هنوز اروپا بیدار بیدار نشده است. ایران هم که کلا از دست آدم خارج می شود که ساعت اش چند است. این حس تازه ای به من می دهد که دایم ذهن ام همان دور و بر است. ولی میان روزهای پر کار و بحث اینطرف دنیا که خبرهایش شاید بعدا به گوش تان برسد خبر خوب قطعی که شنیدم این است که بالاخره بی بی سی فارسی راه می افتد. می دانم کی ولی برای اینکه من نگفته باشم  می گذارم به عهده برنامه ریزی تبلیغی خودشان. دیدن دوستان قدیمی در این ویدئو برایم دلنشین بود. گرچه از نظر فنی باید بگویم ادیت بهتری هم می توانست داشته باشد و نیز لوگوسازی بهتر. اما خب زیاد سخت نمی گیرم. راه که بیفتد بتدریج درست می شود. تا همینجا هم دوستان سخت کار کرده اند. قدم بزرگی است برای دوستان رادیو و بسایت که مجری تلویزیونی شوند. بعضی شان چقدر جلوی تلویزیون عالی شده اند طوری که انگار برای همین کار ساخته شده بوده اند! این اهمیت دوره های آموزشی و مساله سبک در بی بی سی است. به هر حال، برای همه شان آرزوی موفقیت دارم فقط آن آقا که آخر ویدئو می آید را نشناختم. خیلی های دیگر هم که می شناختم اینجا نیستند. ولی همه را خواهیم دید. بی بی سی فارسی بی گمان یک تجربه رسانه ای تازه خواهد بود. یک اتفاق مهم و تاثیرگذار در بازار رسانه ای فارسی. این را فعلا به عنوان مقدمه داشته باشید تا بعد که مفصلتر در باره بی بی سی بنویسم چنانکه خیلی های دیگر هم خواهند نوشت:

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن