نوسازی و دود روابط زیادی دارند. من فعلا به یک رابطه آنها اشاره می کنم: هر دو وجود دارند ولی کسی آنها را نمی بیند! من در یادداشت های بعدی به دود باز هم برمی گردم تا نشان دهم چطور در ایران کسی دود را نمی بیند. و چرا از نظر من خنده دار و تاسف آور است وقتی کسی می گوید مگر از بین رفتن درخت چیز مهمی است آدمها مهم اند – و نمی دانند درخت همان آدم است.
باید بگویم واقعا حیرت می کنم از این همه کامنت که از بیخ منکر نوسازی می شوند! بهتر نیست نوسازی را بپذیریم و بعد در باره چند و چون اش حرف بزنیم؟ بیشتر ایرادها از دو سه پایه فکری استفاده می کند: اینکه تا آخوند در مملکت است اصلا نباید از وضع ایران تعریفی کرد و به دستاوردی اشاره داشت وگرنه همپالکی آخوندها می شوی؛ دوم اینکه اصلا کدام نوسازی؟ اینها توخالی است ایران کشور بدبختی است که هیچ ندارد و اول باید مشکل سیاسی اش را حل کند تا بقیه مسائل اش هم اگر خدا خواست حل شود؛ و آخر هم اینکه نه نوسازی هست اما یک عده ایرانی ملعون منفور فلان فلان شده که ما آنها را دوست نداریم چون پولدارند و برج می سازند این کارها را کرده اند پس لعنت به هر چه پولداری و سرمایه داری است.
متاسفم که بگویم تمام این دست انتقادها هنوز از تفکر ایدئولوژیک اوایل انقلاب ناشی می شود که پول بد بود و توسعه اولویت نداشت و رفاه مال آدم های بی درد بود و زشتی شهر و گره خوردگی خیابانها با انقلابیگری یکی شمرده می شد و اصلا رسیدگی به حیات پست دنیوی ضدارزش می بود. و همه این ایده های اولترا انقلابی با آب و رنگ ضدآمریکایی همراه می شد و وجاهت داشت.
دنیا عوض شده است. حتی در ایران هم. اما رفقای ما هنوز به همان اندیشه های انقلابی پشت سر گذاشته شده چسبیده اند و از این جهت فرقی با آقای احمدی نژاد ندارند. هر قدر هم به نظرشان بیاید مقابل او ایستاده اند.