بدون آنکه بخواهم یادداشتهای اخیرم همه سیاسی از کار در آمده است. خب چه می شود کرد. انسان حیوان سیاسی است. اما شاید هم به خاطر حوادث عجیب و تکان دهنده و دورانسازی است که حجم آنها گاه در یک دوره زمانی متراکم تر می شود. مثل همین روزها.
بهانه این یادداشت مساله طرح جدید شارون است. برای شارون شاید عجیب نباشد که طرح های یکطرفه بدهد. یکطرفه به قاضی برود و راضی برگردد. اما گویا از آمریکا این انتظار نبوده که از طرح شارون حمایت کند. آخر به هر حال آمریکاست و باید پایبند به تعهدات جهانی باشد و حتی به تعهدات دولتهای قبلی در خود این کشور. برای همین صدای اعتراض ها از کوفی عنان تا دیگران برخاسته است که قواعد را گوشزد می کنند. قواعد اما برای آدمهایی است که قدرت برابر دارند. آمریکا به تناسب قدرت نابرابر خود عمل می کند.
بوش بسادگی با گفتن اینکه دیگر شرایط مثل سابق نیست مهر تایید خود را پشتوانه طرح شارون کرده است. طرح شارون به طور یکجانبه به حل و فصل مساله اسرائیل با فلسطینیان می پردازد. مرزهای ۱۹۶۷ را زیر پا می گذارد، به آبادی های بزرگ یهودی نشین با حدود ۲۵۰ هزار نفر جمعیت در کرانه غربی رود اردن مشروعیت می بخشد و مردمی و دولتی به نام فلسطین را نادیده می گیرد. این یعنی خلاف همه اصول حقوقی پذیرفته شده و خلاف بسیاری از تعهدات آمریکا و عرف بین المللی و توافقنامه های موجود.
ماجرای دیوار ساختن دور مناطق فلسطینی را هم به آن اضافه کنید که ظاهرا با طرح های دیگری مثلا اخراج فلسطینیان شاغل و مهاجر در اسرائیل دنبال خواهد شد. و دولتی که اگر هم برپا شود اولا کوبیده زور و ارعاب و تخریب سه سال اخیر است و بعد هم زندانی حصار، با مردمی که در دو قطعه سرزمین در دو سوی اسرائیل جدا از هم زندگی می کنند یعنی بیش از یک میلیون نفر در نوار غزه و نزدیک به دو و نیم میلیون نفر در کرانه غربی رود اردن.
تایید آمریکا بر این مجموعه واقعا شایسته عنوان راه حل یکجانبه است. راه حلی که بدون حضور فلسطینی ها تدارک شده است و بر جانبداری آمریکا از اسرائیل بدون پرده پوشی های مرسوم تاکید می کند. من آن را نشانه تازه ای می بینم از تعبیری که محافظه کاران آمریکایی از قدرت این کشور می کنند و در حال عمل بر اساس آن هستند. در این دید و تعبیر تازه آمریکا فعال مایشا است و تنها قدرت بزرگ جهانی.
به زبان ساده تر، جهان یک قطبی آمریکایی راه حل های یک قطبی و یکجانبه هم می خواهد. توجه کنید که مساله کاملا به قدرت بر می گردد. توافق و پیمان و حقوق در برابر قدرت هیچ است. قدرت بلامنازع راه حلهایی را انتخاب می کند که قدرت فائقه خود را به رخ من و شما بکشد و در واقع نشان می دهد که چگونه قادر است راه حل یکجانبه و نامتعادل خود را بر ما تحمیل کند. از اینجاست که در میِ یابیم چرا اتحادیه اروپا فورا با آمریکا از در مخالفت در می آید . آنها معنای این حمایت از راه حل های یکجانبه را می دانند.