شهمات

این پیاده می‌شود، آن وزیر می‌شود
صفحه چیده می‌شود دار و گیر می‌شود
این یکی فدای شاه‌، آن یکی فدای رخ‌
در پیادگان چه زود مرگ و میر می‌شود
فیل کج‌روی نمود، این سرشت فیلهاست‌
کج‌روی در این مقام دلپذیر می‌شود
اسپ خیز می‌زند جست و خیز کار اوست‌
جست و خیز اگر نکرد، دستگیر می‌شود
آن پیاده ضعیف راست راست می‌رود
کج اگر که می‌خورَد، ناگزیر می‌شود
هرکه ناگزیر شد، نان کج بر او حلال‌
این پیاده قانع است‌، زود سیر می‌شود
آن وزیر می‌کُشد، آن وزیر می‌خورد
خورد و برد او چه زود چشمگیر می‌شود
ناگهان کنار شاه خانه‌بند می‌شود
زیر پای فیل پهن‌، چون خمیر می‌شود

آن پیاده ضعیف عاقبت رسیده است‌
هرچه خواست می‌شود، گرچه دیر می‌شود
این پیاده‌، آن وزیر… ـ انتهای بازی است ـ
این وزیر می‌شود، آن به‌زیر می‌شود
از: محمد کاظم کاظمی شاعر جوان و خوش قریحه و کارکرده افغان که آبروی نسل مهاجران است در ایران

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن