- اسرائیل و ما
- از: امین در عنکبوت
- در برنامهی this week امشب در بیبیسی، دو نفر شکایت میکنند که چرا اخبار حملات اسرائیل در صفحهی اول روزنامهها نوشته میشود ولی جنایات تروریستها در صفحهی بیست و هفتم. یک نفر مخالفت میکند، میگوید گویا در رسانههای ما جان فلسطینی و اسرائیلی با هم برابر نیست که اسرائیلیها پنجاه نفرغیرنظامی را در روستای لبنانی میکشند و آن وقت ما باید به حال دو نفر نظامی گروگان گرفته شده دل بسوزانیم. همه با جدیت مخالفت میکنند، و در قیافهی یکی، با آن که هم انگلیسی است و هم بازیگر، آشکارا وقتی کلمهی «اسلامیست» را به زبان میآورد نفرت دیده میشود. استدلالاش جالب است: میگوید کسانی که از بمبگذاران انتحاری حمایت میکنند، خود به خود اعلام میکنند که جانشان ارزشی ندارد. و طبیعتاً، با این استدلال همهی فلسطینیها و اغلب لبنانیها جان بیارزشی دارند (اتفاقاً الجزیره هم گزارشی دربارهی بیارزش بودن جان فلسطینیها در رسانههای غربی منتشر کرده، و پایین گزارش کسی در پاسخ مشابه همین استدلال را نوشتهاست) بالاخره وقتی صحبت به بچهها و بیگناهی آنها میکشد، طرف راضی میشود که کشتن آنها درست نیست.
- اسرائیل تهدید کرده که لبنان را به بیست سال قبل برمیگرداند، و لابد کسانی که در لبنان بیست سال پیش یادشان نرفته میفهمند این تهدید چه معنایی دارد. قبلاً، نخستوزیر اسرائیل در جریان گروگان گرفته (اسیر) شدن سرباز اسرائیلی، از کابینهاش خواسته بود نگذارند آن شب در نوار غزه کسی بخوابد. تلویزیونها سخنان یک نظامی بلندپایهی اسرائیلی را پخش میکنند که میگوید اگر حزبالله امنیت شهرهای شمال اسرائیل را به خطر بیندازد، هیچجای لبنان امن نخواهد بود، «به همین سادگی» (as simple as that) این ساده بودن از همهی حرفهایش وحشتناکتر است.
- ظاهراً تجویز دوز رسانهای «یک خبر از فلسطین اشغالی در روز» باعث شده در ایران همهی مردم وضعیت کشت و کشتار را عادی بدانند. حتی حمله به فرودگاه بیروت چندان مهم تلقی نمیشود. با دوستی صحبت میکنم، میگوید «راستی مگر بیروت دست خود اسرائیلیها نبود؟» سیستم خبررسانی شعاری وضعیت منطقه را در بیست سال پیش منجمد نشان داده، سالها خبر اول خارجی را از تصاویر آرشیوی مادران در حال شیون و مردان خونین فلسطین پر کرده و با موسیقی انقلابی و پاپ از این تصاویر کلیپ ساخته است. اشباع رسانهای باعث شده مرز خبر و مظلومنمایی از بین برود و وضعیت واقعاً خطرناک، دنبالهی یک وضعیت همیشگی جلوه داده شود. تحریک مدام حساسیت را از بین میبرد، پس دیگر بیمعناست سوآلی که بعضیها میپرسند: «راستی ما را چه میشود؟»
- در گزارشها از لبنان، به خصوص قسمتهای شیعهنشین، تأکید روی تصاوِِیر بزرگ آقایان خمینی و خامنه ای است و حزب الله را Iranian-backed hizbollah می نامند. اسرائیلیها اظهار نگرانی میکنند که سربازانشان به ایران انتقال داده شده باشند. وزیر خارجهی امریکا میگوید «این جور کارها بدون اطلاع ایران انجام نمیشود». ایرانیهایی که حساسیتشان را به این gory violent horror movie ی کسلکننده و تکراری از دست دادهاند، خبر ندارند که خواه ناخواه پایشان گیر است.
- واکنش وبلاگهای فارسی در این ماجرا حیرتانگیز است: بعضی وبلاگهای شهادتطلب و فلسطینی هنوز چیزی ننوشتهاند، کورش علیانی ننوشته، سه نفر ایرانی-اسرائیلی شناخته شده در وبلاگستان (آهو خانم، آقای فرهاد مرادیان و کامران آن سوی دیوار) ننوشتهاند اما سیبیلطلا بعد از مدتها سکوت و ننوشتن، در همین مدت دو نوشته راجع به این وضعیت پست کردهاست. شاید طبیعی باشد اگر خانم کاموری با مطالعات جدی در مورد اسرائیل به این موضوع علاقه نشان بدهد، علاقهی کلنگ به تشویش افکار عمومی هم دلیل کاملاً موجهی است برای فراخوانی که در محکومیت آپارتاید نوشته، اما اعتراف میکنم که علاقهی وبلاگ سراسر صفا و عشق و حال «صفا در ال. ای.» به این موضوع، از حد تصور من فراتر است (و البته انکار نمیکنم تصورات من کوتهبینانه بودهاند اما) کامنتها نشان میدهند که خوانندگان همیشگی هم جا خوردهاند، چون معمولاً جای این تصویرها در تلویزیون جمهوری اسلامی است و دلسوزی برای فلسطینیها از گفتمان عشق و حال خارج میشود.
- نوشتههای «رفیق صهیونیست» و حاشیهی ناخدا کجوری هم جالباند.
- علاقهی رسانهها به ماجرای اسرائیل همیشه به نظرم افراطی آمدهاست. هنوز نفهمیدهام دلیل این افراط چیست، طولانی شدن ماجراست یا صرفاً یک عادت است؟ چند ماه پیش در یک وبلاگ یکی از دوستان ضدیهود کامنتهایی در این باره گذاشته بودم که توضیح میداد که چرا این توجه را افراطی می
دانم. بایگانی وبلاگ آن دوست از بین رفت اما آن کامنتها را جایی ذخیره کرده بودم.
کامنتها قدیمیاند؛ و در ضمن سیبیلطلا که آن موقع آنها را خواند گفت اطلاعاتی که من دارم ناقص و به نفع اسرائیل مخدوش است. سوآل من هم کمی بلاموضوع شده: در حال حاضر تمرکز رسانهها روی این موضوع کاملاً توجیهپذیر است؛ چون اوضاع واقعاً جنگی و خطرناک شدهاست. اما این کامنتها را بدون ویرایش اینجا میگذارم تا نظر دوستان دیگر را هم در این مورد بدانم: آیا به نظر شما در مجموع به مسألهی اسرائیل و فلسطین بیش از ارزش خبری آن بها داده نمیشود؟ اگر موافقاید در مورد دلیل و علت آن چه حدس میزنید؟
استاد فلک دولتمند خال
به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و