وبلاگ نمایش یک نفره است
وبلاگ را من یک صحنه تئاتر فردى مىبینم که هر آن آدم خودش در حال بازى کردن نقشى در آن است براى رضایت خود و اصولاً دوست داشتن کار بازیگری. این ویژگى مهم وبلاگ است. به دلیل توانایىهاى زبان وبلاگى شخصیتهایى از درون ما هر بار بیشتر متبلور مىشود.
البته کم نیستند وبلاگنویسهاى درونگرایى که خودشان را به سختى کنترل مىکنند تا تنها یکى دو نقش بازى کنند و در همان چارچوب با توجه به تعریفى که از وبلاگ براى خود دارند به فعالیت بپردازند. مثلاً آنها بیشتر به جنبههاى دیگر وبلاگ مانند محلى براى گپ و بحثهاى مختلف مىنگرند. اما جنبههاى هنرى وبلاگ هم مهم هستند.
ما در هنگام وبلاگنویسى در وبلاگ خودمان بازى مىکنیم و تحت تاثیر بازى خودمان هم قرار مىگیریم. مثلاً وقتى داریم براى کسى جوابیه تند مىنویسیم معمولاً در آخر نوشته تندتر مىرویم، چون در هنگام نوشتن و رسیدن به آخر کار، چند بار نوشته خود را مىخوانیم و در ذهن خود آن نقش را اجرا مىکنیم و بعد از خود تاثیر مىپذیریم و تندتر مىشویم!
ما در وبلاگنویسى دنبال تصویرسازى هستیم و در وبلاگخوانى دنبال ساختن تصویرى که خودمان دوست داریم. حال ما با خواندن هر نوشته در وبلاگهاى مختلف عوض مىشود. این پدیده در خواندن روزنامه به آدم دست نمىدهد. در حالیکه در وبلاگخوانى، شوقى آدم را مىگیرد براى نوشتن، تصویرى گرفتهایم از آنچه که خواندهایم و مىخواهیم ما هم یک نقشى در آن بازى کنیم یا به کل بازى را عوض کنیم.
شاید نظرى این باشد که اصولاً زندگى همینطور است و ما مرتب با شخصیتهاى درون خودمان در حال نقش بازى کردن هستیم اما باید قبول داشت که وبلاگ این رفتار را خیلى برجسته و تقویت مىکند. لحظهاى متهم هستیم و در حال دفاع، زمانى نقش قاضى را بازى مىکنیم، زمانى خودمان را آدمى خونسرد نشان مى دهیم، زمانى عصبى و خیلى بیش از آنچه که عصبى هستیم خودمان را عصبىتر در وبلاگ مىنمایانیم. گاهى ژست روشنفکرى و فیلسوفانه و عبوس مىگیریم، زمانى شکلک در مىآوریم، زمانى در نقش یک آبزرور علمى دانشمندانه به یک پدیده نگاه مىکنیم.
این رفتارها تنها به توانایىهاى قلمى با به اصطلاح چند قلم وبلاگى داشتن برنمىگردد به نظر من این نقشها را عملاً داریم بازى مىکنیم و لذت هم مىبریم. اینها به معنى این نیست که پس وبلاگنویسى مذموم است. ویژگى کار وبلاگ است و اتفاقاً ویژگى جالبى هم هست. البته شاید بخش اعظم سوتفاهمها و دعواهاى وبلاگى به خاطر همین ویژگى هنرى وبلاگ در عین وجود محدودیتهاى زبان است. مثلاً یکى داشته نقش شیخ حسن جورى سربداران را در وبلاگ خود بازى مىکرده، دیگرى گمان مىکرده او دارد نقش عباس آقا سوپر گوشتى فیلم اجارهنشینها را بازى مىکند.
به هر حال زبان وبلاگى در عین توانا و منعطف بودن بشدت سوتفاهم زا است.
ویژگى مهم دیگر وبلاگ را در شباهت کار آن با برنامهسازى تلویزیونى و سرگرمسازى مخاطب باید دید که کار سختى هم هست زیرا مخاطب وبلاگ، خود برنامهساز شبکه تلویزیون خود است و مرتب دنبال سوژه و ایدههاى جدید مىگردد و حواسش هست که کدام برنامه خوب و کدام بزن دررو است. باید او را راضى نگه داشت. خود آدم هم که باید به رضایت درون برسد. چارچوبهایى را هم باید رعایت کند که حالا این خودش بحثى جدا است. براى همین است که وبلاگنویسى اگر جدى به آن نگاه شود، کار خیلى سخت و وقتگیرى است. شاید براى همین است که وبلاگنویسى آدم دچار قبض و بسط مىشود و این عشق و نفرتهاى موسمى هر فرد نسبت به وبلاگ و این تغییر احوالات همچنان ادامه خواهد داشت.
*از: گفتگوی اسد با پارسا صائبی