رقص در مجلس شش مقام - عکس از مهدی جامی
آزادگی و نشاط تاجیکانه: امروز روز شش مقام ( یا به قول گلرخسار شاه مقام) بود. گروههای برجسته این موسیقی اشرافی که نسبت به دربار امیران بخارا می رساند در پایتخت جمع آمده بودند تا هنرنمایی کنند. شش مقام موسیقی خطه شمال است که هم خجند و پنجکنت باشد و هم فرغانه و بخارا ( این دو در ازبکستان).

برنامه را توصیف نباید کرد. باید دید. من هر چه توانستم عکس گرفتم و بین آنهمه مهمان موقر سنگین و محیط نسبتا رسمی در تالار تلویزیون، لولی وش بالا و پایین رفتم و روی پلکان کتان پوش و نه در صندلی نشستم و با دو لنز مختلف عکس گرفتم.

گروه رقص محبوب من، آنسامبل گلریز، که در فیلم چرخ و فلک هم زیبارویانش رقصیده اند سه رقص با سه ترانه یا سرود به قول تاجیکان اجرا کرد که هم رقص عالی بود و هم لباس ها که در هر اجرا عوض شد. فاخر با رنگها و تناسبی که از آن بهتر تصور نتوان کرد.

در برنامه یک ترانه استرادی ( واژه روسی برای موسیقی سبک پاپ) هم گنجانده بودند از برای تنوع یا تفریح خاطر بیشتر. همچنین، در کنار شش مقام خوانان درجه اول دو فلک خوان برجسته نیز حضور داشتند. نشانه ای از نوعی گرایش به وحدت شمال و جنوب. یکی از آنها از “درواز” بود که ترانه ای را به سبک فلک بدخشی خواند و دیگر استاد دولتمند خال که انصافا صدای نفیس دارد و موسیقی تازه و پر حس و حال. اما مهمانان و تماشابینان از همه بیشتر از استاد جوره بیگ مرادف استقبال کردند که اوج سرودخوانی شش مقام در تاجیکستان امروز است.

برای من اما خوش ترین لحظه و در عین حال به طرزی شیرین حیرت آور وقتی بود که جوره بیگ شعری از لایق شیر علی خواند با این مضمون که: یکی ایرانی ام گوید یکی افغان دگر تاجیک ببین که چگونه ما را پاره پاره می خواهند. خواندن این شعر لایق با کف کوبی های بی اختیار جمعیت مهمانان روبرو شد و مرا متعجب ساخت. متعجب از اینکه چقدر تاجیکان به این یگانگی ۳ پاره حوزه زبان فارسی به شکلی آرمانی فکر می کنند و از هر سخنی که جدایی را می نکوهد استقبال می کنند و ابایی ندارند که در یک مجلس رسمی هم آن را با طرز رفتار خود آشکارا اعلام کنند.

مجلس که به اوج خود رسیده بود فکر کردم مجلسی شاهانه برپا شده است و با حس و حال خوب و لباس های فاخر و مرغوب و رقص و موسیقی دلنشین . تاسف خوردم به حال دولتمردان ما که خود را و مردم را از چه مجالسی محروم داشته اند. لذت حیات چیست جز همین لذت های هنری. گوش اگر موسیقی خوب نشنود و دل اگر به خوبی و هنر میل نکند آخر به چه کار می آید؟ چه بهره از آزادگی در او هست؟

تاجیکان و چه بسا ازبک ها کهن الگوی دربار امیران بخارا را در سر دارند که آن را این یکی به عصر سامانی هم می رساند و آن دیگری به عصر پرشکوه تیموری. از اینجاست که تاجیکان و هم ازبک ها محافلی می آرایند که آدم خود را در دربار شاهان حس می کند. آنها همان سنت قدیم را ادامه می دهند که در آن اشرافیت نگهبان و حامی سنت های هنری و ادبی بود.

از سفرنامه تاجیکستان- بخش ۸؛ انتشار یافته در: کارگاه

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن