سخت ترین کارها نقد آدمهای مشهور است. این کاری است که استاد آیدین آغداشلو بخوبی از پس آن برآمده است در نقدی که بر “۱۰ روی ده” کیارستمی نوشته است. نقد او از نقدهای کمیابی است که هم بی رحمانه است هم منصفانه و دانشورانه و هم حقیقت را برتر از دوستی می نشاند. نقد کیارستمی به قلم او نمونه خوبی از تولید یک متن مدرن است در صحنه جدالهای قلمی و فکری در داخل ایران. افسوس که لینک اینترنتی ندارد تا تمام آنرا لینک دهم (راستی چرا مجله فیلم آنلاین نیست و نمی شود؟ همه مجلات معتبر سینمایی نسخه آنلاین دارند. دست کم می شود نخبه ای از مقالات خود را در وبسایت مجله بگذارند). بخشی از آن را اینجا نقل می کنم:

موضع کیارستمی در ۱۰ روی ده نه در دفاع از سبک و نوع فیلمسازی اش که در توصیه کردنش است که شکل می گیرد. …سینمای مولف و خلاق می تواند داستانگو باشد یا نباشد. می تواند پرخرج یا کم خرج، با بازیگر یا نابازیگر باشد. می تواند جامعه شهری، روستایی، اشرافی، بحران زده، فقیر، عقب افتاده یا مرفه را تصویر کند. یا نکند. “باید” یا “نباید”ی در کار نیست. فیلمساز باهوش و بسیار با استعدادی چون عباس کیارستمی بهتر است حاصل کار دورانی از اوج توفیق خود را به عنوان دستورالعمل مناسب فیلمسازی تبلیغ و توصیه نکند؛ همانطور که اگر بنا می شد نقاشان قرن بیستم همگی به شیوه “رانکو” و “د. کونینگ” و یا “موندرین” کار کنند آن وقت هنرمندان واقعگرای بزرگی مانند لوسین فروید و گرهارد ریشتر و اود نوردوم را از کف می دادیم. … حیف است اعتبار ارزشمند او چنین سهل خرج شود و حاصلش در ۱۰ روی ده -ظاهرا- خودشیفتگی بیش از حد را آشکار کند و سبب شود کارگردان به مدتی دراز چهره اش را به دوربین ثابت نگاه دارد و از حقانیت شیوه کار و دستاوردش بگوید و تحمل بیننده را به انتها برساند. ( نقل شد از: فیلم، شماره ۳۲۰)

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن