Search
Close this search box.

طرح یک سناریوی فرضی: زلزله در رسانه های فارسی

وقتی توافق اولیه بین ایران و کشورهای عضو شورای امنیت به اضافه آلمان به دست آمد من نوشتن یادداشتی را شروع کردم که زلزله ای در رسانه های فارسی خارج از ایران را پیش بینی می کرد. آن یادداشت را که مروری بر تعطیلی رسانه ها بعد از جنگ جهانی دوم تا امروز بود نیمه تمام رها کردم تا اطمینان پیدا کنم که توافق ها به جایی خواهد رسید. اکنون که توافق به مرحله نهایی رسیده و بررسی های آن و مباحث مخالفان به پایان نزدیک است بحث در باره رسانه های فارسی از واجبات است – دست کم برای ما اهالی رسانه. 

توافق هسته ای ایران با کشورهای بزرگ تاثیری عمیق و تعیین کننده بر رسانه های فارسی خواهد داشت. آیا برای آن آماده هستیم؟ من تنها یک دو نفر از مدیران رسانه ای را دیده ام که هوشمندانه تحولات را دنبال می کنند و پیشاپیش خود را برای تغییراتی که در راه است آماده می کنند. یکی از رسانه های مهم فارسی در حال تغییر ساختار است. دومی هم تجدید و تجددی در کارهای خود را شروع کرده. برخی مثل من و تو هم اصولا منش و روشی خاص خود را پیش گرفته بودند تا آسیب تحولات سیاسی را به حداقل برسانند. اما در باقی رسانه ها من کمترین نشانه ای برای تحول نمی بینم. و این خطری جدی است. 
مثل هر چرخش بزرگ تاریخی و سیاسی این تحولات ناگزیر هم تهدید است و هم می تواند فرصت باشد. تهدیدش روشن است: بیکاری گروههای زیادی از روزنامه نگاران و بی اعتباری روشهای رسانه ای موسوم به اپوزیسیون و در نتیجه از دست رفتن همان میزان محدود از نفوذ فکری و مرامی و تحلیلی که این رسانه ها حامل آن بودند و عمیق شدن اغمای عرصه عمومی.
دکتر محمدجواد کاشی یکی از بهترین و کارسازترین تحلیل های مربوط به عرصه عمومی را بتازگی منتشر کرده است. او تحلیل می کند که چطور عرصه عمومی ایران از شور و شوق خالی شده و جای خود را به محفل های نیمه بسته خصوصی داده است. تعطیلی و توقف کار شمار زیادی از رسانه ها این مشکل را تشدید خواهد کرد. مگر اینکه پیش از آوار شدن اش بر سر همه ما فکری بکنیم.
این همان فرصت نهفته در دل آن تهدید است. آیا می توانیم از آن استفاده کنیم؟
در این چرخش تاریخی و سیاسی نیروهای بسیاری از صحنه حذف خواهند شد. بخصوص ضعیف ترین ها قطعا کنار زده می شوند. روزنامه نگاران آماتور و باری- به-هر-جهت و نویسنده های ناچاری و صفحه-پر-کن که هر کدام گوشه ای را در رسانه ای که باید چرخش می چرخید پر کرده بودند وقتی چرخ آن رسانه ها نچرخید سریع از صحنه ناپدید می شوند. واقعیت این است که پول خارجی در "سطحی شدن" روزنامه نگاری خارج از کشور بسیار موثر بوده است. قطع این کمک ها و بودجه ها این نیروها را از صحنه رسانه بیرون خواهد راند. مگر اینکه کیفیت کار و دید و قلم خود را ارتقا داده باشند. یعنی از فرصتی که برای کارآموزی یافته اند خوب استفاده کرده باشند. چنین کسانی ممکن است از اسب بیفتند اما از اصل نخواهند افتاد و گوشه ای از تحولات را خواهند گرفت و پیش خواهند برد.
در صحنه بزرگتر اپوزیسیون ایرانی با یکی از بزرگترین چالشهای خود روبرو خواهد شد که از زمان روی کار آمدن محمد خاتمی سابقه نداشته است. شوک انتخاب محمد خاتمی اپوزیسیون را زیر و رو کرد. شوک تغییر مشی رسانه ای خارج از کشور چه بسا آنها را از صحنه بیرون براند. مگر اینکه توان بازسازی خود را داشته باشند و گرنه صحنه عمومی با چهره های دیگری پر خواهد شد و اپوزیسیون به معنایی که می شناختیم وارد عصر غیبت خواهد شد. 
گفتار اصلی اپوزیسیون ایرانی در تمام این سالها مبارزه با حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است. یعنی تنها هنر این اپوزیسیون همین است و اگر فضا طوری تغییر کند که دیگر مبارزه با آن حاکمیت معنای خود را از دست بدهد معنای اپوزیسیون هم از دست خواهد رفت. با وجود تمام چرخش ها و گردشها و تغییرات در جامعه ایران و پسندهای آن که زیرپوستی و آشکار در حال گسترش و خودنمایی بوده است اپوزیسیون ایران کمترین توجه را به آن نشان داده و همچنان با همان شیوه و رتوریک سی سال پیش حرف می زند. حتی اگر تغییراتی هم کرده باشد به نسبت تغییر در مخاطب و جمعیت و گفتار و سبک زندگی در ایران تغییرات اش بسیار اندک بوده است. بنابرین خطر این هست که کلا رابطه خود را با واقعیت جامعه ایران از دست داده باشد.
در غیاب رسانه های اپوزیسیونی یا کمرنگ شدن آنها رسانه های تازه ای شکل می گیرند و گفتمان های تازه رسانه ای پدید می آید که کمترین نسبتی با اپوزیسیون ندارد. این را تلویزیون من و تو بخوبی نشان داده است. تلویزیونی که بدون راه دادن به چهره ای از اپوزیسیون توانسته راه جداگانه ای برای خود و مخاطب ترسیم کند و پیش رفته و موفق بوده است. مهم نیست که با آن موافق ایم یا مخالف. مهم این است که بدون اپوزیسیون امورات اش گذشته است. و در این نشانه ها ست مر صاحبان خرد را!
آیا اینها همه تحلیل است یا فکتی و خبری هم داریم؟ نشانه هایی داریم و خبرهایی. مثلا ممکن است به نظر شما کم اهمیت باشد ولی برای من خیلی مهم است که شنیدم شهرزادنیوز ورشکسته شده است. شهرزادنیوز یکی از پرسروصداترین رقبای رادیو زمانه بود و هرگز هیچ اهمیت رسانه ای نداشت و هرگز هم هیچ چیزی از کار رسانه نیاموخت و قدمی هم پیش نرفت و تاثیری هم نداشت و بیشتر بودجه خود را حرام کرد. ورشکستگی اش برای من یعنی ارتدوکس ترین رسانه ها و تندروترین آنها و سرسخت ترین هایشان و جامداندیش ترین هاشان زودتر از صحنه خارج می شوند. آیا دوستان رسانه ای که بیشتر از روزنامه نگار، اکتیویست اند و مبارز سیاسی پیام ورشکستگی شهرزادنیوز را می گیرند؟

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن