باید از هر راه حلی بجز جنگ حمایت کرد

In the long run, neither a nuclear deal with Iran, nor military strikes would generate a satisfactory long-term solution to the nuclear impasse. Ayatollah Khamenei—the most powerful man in Iran today—can always renege on a nuclear deal and strikes might even strengthen his grip on power. The best long-term strategy would be a democratic, transparent, and accountable government in Iran. In such a scenario, political leaders would quickly understand that their people want jobs, dignity, opportunity, and political freedoms, not the false promise of nuclear weapons bought at a heavy, even existential, cost. A military strike would not only kill thousands of civilians and expose tens and possibly hundreds of thousands to highly toxic chemicals, it would also have a devastating effect on those who dream of democracy in Iran. Ayatollah Khamenei has proven that he cares little for the Iranian people. It is up to us in the international community, including the Iranian-American diaspora to demonstrate that we do.

این بند آخر فصل اول از گزارش بلند خسرو سمنانی است که در باره هزینه های انسانی یک جنگ محتمل با ایران نوشته است. جنگ هزاران ایرانی را که در شهرها و آبادیهای نزدیک به تاسیسات هسته ای زندگی می کنند برای یک نسل آلوده خواهد کرد. بمب هایی که ضد تاسیسات زیرزمینی ایران به کار خواهد رفت سیستم آب و خاک هر منطقه را نابود خواهد کرد. تا سالها خاک آلوده است و آب آلوده است و هوا آلوده است. هزاران نفر بیمار خواهند شد و به بیماریهای سخت هسته ای گرفتار می شوند که سمنانی در گزارش خود همه آنها را با شرح و عکس معرفی کرده است. بیمارستان ها تمام امکانات خود را هم به کار بگیرند نمی توانند از پس دهها هزار مصدوم برآیند. او حساب می کند که تنها در اصفهان که کمی بیش از ۵۰۰۰ تخت ظرفیت بیمارستانی دارد بیش از چند ده هزار نفر مصدوم خواهند شد و نیازمند خدمات درمانی خواهند بود (ص ۲۹). سمنانی حمله به تاسیسات اصفهان را تکرار فاجعه بوپال هند می داند (ص ۲۵). در ۱۹۸۴ نشت گازهای سمی از یکی از کارخانه های شهر باعث شد هزاران نفر در معرض آلودگی قرار گیرند و بر اثر استنشاق گاز دست کم ۳۵۰۰ نفر بلافاصله جان خود را از دست دادند و تا ۱۵ هزار نفر مرگهای مرتبط با آن حادثه برآورد شد. اما شمار کسانی که به نحوی جدی آسیب دیده بودند اما زنده ماندند و موفق به دریافت خسارت شدند ۵۰۰ هزار نفر بود.
تصویری که سمنانی از فردای پس از حمله به تاسیسات هسته ای ایران ترسیم می کند حقیقتا هولناک است. بازگشت ایران است به سال صفر. چندین منطقه آلوده وجود خواهد داشت با صدها هزار نفر کشته و مسموم و مصدوم و سالها پیامد آلودگی در آب و خاک و رنج بیماری. 
بنابرین او با آگاهی کامل به پیامدهای جنگ است که می نویسد: خامنه ای ثابت کرده است که برای جان و سلامت و آینده مردم ایران اهمیت چندانی قائل نیست. بنابرین این بر عهده جامعه جهانی و ایرانیان آمریکایی است که نشان دهند به این موضوع اهمیت می دهند. 
روشن است که سوی دیگر این معادله ی فراموش شدن مردم ایران، به میدان آوردن مردم و قدرت مردم است. و این همان است که سمنانی بدرستی به آن اشاره می کند: راه حل موثر و بلندمدت و پایدار در مساله ایران از راه حمله به دست نمی آید. باید کمک کرد تا دولتی در ایران روی کار بیاید که مقید به اصول دموکراسی، شفاف و پاسخگو باشد. 
به اعتقاد من امروز باید از هر راه حلی که مبتنی بر روی کارآمدن چنین دولتی در ایران است حمایت کرد. و طبیعی است که من ترجیح می دهم که این راه حل از داخل پیدا شود. برای من رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی مهم نیستند. اما مهم این است که راه حلی که از زمان انتخابات ۸۸ در دستور کار این گروه قرار گرفته است راه حلی معتبر است*. بی تردید اگر در انتخابات ۸۸ کودتا نمی شد امروز ایران را چنین خطر بزرگی تهدید نمی کرد. روشن است که مسئولیت این کودتا با خامنه ای و سرداران منحط و ضدمردمی و جنگ طلب او ست. اما اگر کسانی در داخل نظام هستند که هنوز می توانند این مسیر فاجعه را بگردانند و به تنش زدایی روی آورند باید از آنها حمایت کرد. نباید راضی شد به اینکه جنگ مردم ما را با هزینه ای سنگین از شر این نظام و رهبرش خلاص کند. باید هر راهی بجز جنگ را حمایت کرد. 
—————–
* رفسنجانی در مصاحبه ای که هم امروز منتشر شده باز می گوید: «من راهکار را قانون می دانم. قانون اساسی واقعاً معیار انتخابات باشد. آن کسانی که صلاحیت دارند، حق نامزدی داشته باشند و انتخابات هم سالم انجام شود و نظارت درست انجام شود. گروه ها و جبهه های مشخص سلیقه خودشان را بر قانون تحمیل نکنند. در آن صورت هر کسی را که مردم بیشتر قبول دارند، سرکار می آید.»

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن