Search
Close this search box.

حزب الله و حزب شیطان: نمونه ای برای راستی آزمایی

از میان دهها خبر امروز یک خبر خیلی جالب است: حزب الله ایران می گوید که کسانی که به مردم حمله می کنند از ما نیستند و از حزب شیطان هستند(+). این از آن دسته خبرهایی است که در چند روز گذشته برای تسکین آلام عمومی و طغیان خشم و نفرت از کودتاچیان و عوامل آنها و سبعیتی که دربرخورد با مردم و حمله به خانه و زندگی و آنها نشان داده اند در حال طراحی و انتشار است. کسانی که امور رسانه ای این آقایان را مدیریت می کنند روشهای مختلفی را تاکنون آزموده اند تا به نوعی آشوب خبری و ایجاد تردید دامن بزنند و بتوانند جمع همدلانه مردمی را که به دروغ باور ندارند پراکنده کنند. انها همزمان یکی از نفرت آورترین روشهای خود را دوباره به کار می برند: تو را مورد حمله قرار می دهند و بیرحمانه و خارج از عرف هر پلیس و نیروی ضدشورشی مرد و زن و کوچک و بزرگ و عابر و تظاهرات کننده را لت و کوب می کنند و حتی سنگ پیاده رو را هم می شکنند و به مردم پرتاب می کنند که از عجایب رفتار نیروی نظم بخش است و در عین حال فردا اطلاعیه می دهند که اینها که حمله کردند لباس ما را پوشیده بودند و ما نبودیم. یعنی شما کتک خورده ای، بیرحمانه هر چه از زندگی ات دست شان آمده خرد و خاکشیر کرده اند و به غیرمتعارف ترین وجه زده و کوفته اند اما مسئولیت اش را هم نمی خواهند قبول کنند.

هزار دلیل هست که این دست اطلاعیه ها را ضدخبر بشماریم و باور نکنیم. این نمکی است که بر زخم ما می پاشند. انگار نه انگار این حزب الله و آن روش چماقداری اش تاریخ روشن سی ساله دارد و جامعه می داند این گروهها چرا از غیب حاضر می شوند و مامور به چه هستند و چرا مثلا در چهار سال گذشته خبری از آنها نبود اما دوباره پیدا شده اند.

اما فرض را بر صحت می گذاریم. فرض می کنیم حزب الله ایران در این روزها رفتار مدنی پیشه کرده است و از چماقداری توبه کرده است و واقعا می خواهد حزب «الله» باشد. بسیار خوب. اما این اتفاقات افتاده است. شما مدعی هستید نبوده اید و از این کارها به شما نمی آید. ولی اگر فکر کرده اید که ماجرا با اطلاعیه تمام می شود مخاطب و مردم و آسیب دیدگان و اهل رسانه را گول و گنگ پنداشته  اید. این هم درست مثل انتخاباتی است که مدعی هستید رئیس جمهورتان رای ۷۰ درصدی آورده است اما نمی توانید ۲۰ هزار نفر جمع کنید تا حمایت شان را از او نشان دهند. نمی توانید یک آمار درست بدهید که سر و ته اش با هم بخواند و صد غلط ازش درنیاید. نمی توانید سه تن از نامزدها را که همه از رجال خود آن نظام بوده اند و هستند قانع کنید.

اگر فرض را بر صحت بگذاریم یک حق بزرگ مطرح می شود. اینکه پس مجرم کیست؟ می گویید و می گویند که کسانی از لباس پلیس سوء استفاده کرده اند یا به نام حزب الله به مردم حمله خارج ازعرف و غیرقانونی کرده اند تا نام بلند شما را لکه دار کنند. بسیار خوب. شما که رئیس جمهور مقتدر ۷۰ درصدی دارید، شما که مستظهر به حمایت رهبر هستید، شما که با پلیس و اطلاعات و نیروی انتظامی و بسیج راه و رابطه و سر و سر دارید چطور در برابر این تلاش برای ایجاد تنش به نام شما ساکت نشسته اید؟ چرا همان فردای اولین خشونتها اعلامیه ندادید و صف خودتان را جدا نکردید؟ چرا تا امروز با تکیه بر شبکه اطلاعاتی نظام این ناجوانمردان را که نقاب حزب الله بر چهره زدند پیدا و دستگیر و رسوا نکردید؟ چرا آنها را به تلویزیون نیاوردید تا به مردم معرفی کنید؟ چرا دست روی دست گذاشتید تا با نام و آبروی سی ساله شما بازی کنند؟ مملکت را به بحران دچار کنند؟ بین آحاد مردم و نظام تنش بیافرینند؟ چهره نظام مقدس تان را بیالایند؟ آیا چنین کسانی با معیارهای شما کمتر از مفسد فی الارض هستند؟ کمتر از معاند قسم خورده و محارب هستند؟ چرا هیچکس هیچ کاری نکرده  و نمی کند؟ چرا این ماشین سرکوب نظام مقدس فقط به درد زدن مردم معصوم می خورد که اعتراض مدنی خود را مطرح می کنند؟ چرا محاربان و معاندان و حزب-الله-نمایان را رها کرده است؟

راست می گویید این جانیان و مجرمان و اوباش که می گویید اعضای حزب شیطان اند پیدا کنید و به دادگاه بکشانید و برای خود و همه ما روشن کنید که اینها چه کسانی اند؟ اگر کردید آن وقت انتظار داشته باشید ادعای صحت و درستی انتخابات را هم از شما و نظامی که به آن خدمت می کنید باور کنیم. اما اگر نکردید انتظار نداشته باشید از نظامی که مردم را به شیوه ای که خود شما حزب شیطانی نامیده اید می زند و فرو می کوبد اما زیرش می زند و مسئولیت نمی پذیرد قبول کنیم که راست می گوید. اگر این نظام در علن و پیش چشم مردم می زند و انکار می کند چطور قبول کنیم که در خفا و در زیرزمین های وزارت کشور کرده است و خیانت در امانت روا نکرده است؟

خداوند رسواکننده دروغ گویان است. بادا که دیو دروغ  و حزب شیطان از آن سرزمین رخت بربندد. 

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن