فرزانه های تاجیک

فرزانه خجندی امده است لندن همراه با همسرش آذرخش برای یک دوره مجالس شعرخوانی به دعوت «کانون ترجمه شعر» که بنیادش را سارا مک گوآیر گذاشته است که خود شاعر است و آوازه ای دارد. داشتم برای دوستی در باره فرزانه اطلاعات جمع می کردم که بفرستم و در یوتیوب به یک فرزانه دیگر برخوردم. فرزانه خورشید که از قرار خواننده تاجیک است و من نمی شناختم. در این چندساله چند خواننده پرانرژی و زیبا و خوش صدا در تاجیکستان پیدا شده اند که من با تاخیر با آنها آشنا شده ام. فرزانه تازه ترین آنهاست. ترانه هاش را که می شنیدم فکر می کردم عجب شعرهای خوبی دارد. تا رسیدم به ترانه ای که مرا تا حدودی شگفت زده کرد. ترانه ای که با لهجه فارسی تهرانی خوانده است و از نظر زیباشناسی شعر مرا یاد کارهای اولیه گوگوش می اندازد. البته خوانندگان تاجیک به گوگوش بی نظر نیستند اما تا حال نشنیده بودم که با لهجه تهرانی هم بخوانند و لحنی که یاد ترانه های دهه پنجاه را زنده می کند. شعرش هم زیباست. خاصه آنجا که می گوید مرا ببخش که به جای تو بهت می گم شما! در این شب های تنهایی و دوری از یار تاجیک ام این هم دلخوشی های من است. شما را هم در ان سهیم می کنم. یادم باشد در سفر بعدی ام این دختر زیبا را ببینم و قدر بگزارم. هر قدر در افغانستان دعوا ست بر سر فارسی دری و فارسی ایران تاجیکان در صلح کل اند انگار با فارسی چنانکه هم به لهجه افغانی خوانده اند و می خوانند و هم حالا به لهجه تهرانی (البته منظورم در این سالهای اخیر است و گرنه این امر سابقه بیشتری دارد که دست کم به دهه ۸۰ میلادی بر می گردد).

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن