پیروزی حماس در انتخابات فلسطینی صرف نظر از همه پیامدهایش برای این جنبش و مردم فلسطین یک سوال اساسی را برای دموکراسی خواهان مطرح می کند. اینکه آیا نتیجه صندوق رای هرقدر هم که روند انتخابات دموکراتیک باشد تضمین کننده دموکراسی است؟
برای ما اهالی رسانه و خبر و تحلیل و بگو سیاست نظری و رسانه ای ماجرا به گونه ای است و برای اهالی احزاب و مدیران و نظامیان و بسیجگران و بگو سیاست عملی به گونه ای دیگر.
نمونه روشن آن سرنوشت انتخابات پارلمانی الجزایر است در سال ۹۱ که در ژانویه ۹۲ با دخالت نظامیان باطل اعلام شد. این تنها نمونه موجود نیست – مثلا نتیجه انتخابات اخیر ایران را در نظر بگیرید یا رفتار آمریکا را در آمریکای لاتین و این اواخر در ونزوئلا – اما نزدیک ترین نمونه به وضع انتخابات کنونی در فلسطین است: در انتخابات الجزایر جبهه نجات اسلامی در موقعیت مشابهی قرار گرفت و رای واقعی مردم را به دست آورد. اما اهالی سیاست عملی، درسهای دموکراسی خواهی را فراموش کردند و قدرتهای جهانی هم به دلایل بسیار چشم روی هم گذاشتند تا این نتیجه نادلخواه انتخابات سرکوب شود. نتیجه ناگفته پیداست: ایستادن در مقابل دموکراسی.
می دانم که ارزش دموکراسی هم در نظام قدرت معنا دارد. گاهی یک دموکراسی نیم بند ستوده می شود و گاهی یک دموکراسی کامل مذموم شمرده می شود. اما این مهم است که در مقاطعی مانند آنچه در انتخابات فلسطینیان می بینیم این سوال را بار دیگر بپرسیم. ارزش واقعی دموکراسی کجاست؟ آیا دموکراسی هم مانند حقوق بشر منطقه ای است؟ آیا تنها شکل دموکراسی مطلوب و مورد حمایت جهانی آن دموکراسی است که نتایج آن هم نظام جهانی قدرت را تهدید نکند؟ آیا سهم ما دموکراسی هدایت شده است؟ و آیا دشمنان دموکراسی تنها نیروهای استبدادگرند؟ آیا دموکراسی ها لزوما با هم دوست و همکارند؟ آیا دموکراسی ما را بیمه می کند؟
پیروزی حماس در طرح خاورمیانه ای آمریکا معنای خاصی دارد. محدودیت های مهندسی سیاسی آمریکا را در منطقه نشان می دهد. موضوع جالبی برای تحلیل آینده سیاسی صلح و همزیستی فلسطینی و اسرائیلی است. اینها همه بر زندگی ما هم تاثیر خود را دارد. اما گذشته از سطح عملی ماجرا، برای ما زمان خوبی است تا اینکه اسطوره های ذهنی خود را بازشناسی و شالوده شکنی کنیم. محدودیت های عمل دموکراتیک را بشناسیم و از دموکراسی تصوری زمینی تر و واقعی تر و نهاده-در-شبکه پیدا کنیم. آن را از شکل امر مقدس در آوریم و زیر چاقوی نقد جراحی کنیم. هم دموکراسی و هم اجزای وابسته به آن مانند حقوق بشر تا به دست و ذهن خود ما بازشناسی نشود و همواره بسته ای مصرفی و خارجی بماند نمی تواند در اختیار ما باشد تا به آن شکل دهیم آن را به کار گیریم دکانها و ناندانی های آن را بشناسیم و انواع آن و اصل و بدل آن را تشخیص دهیم. و بدون چنین شناختی، دموکراسی ایرانی چگونه ممکن است شکل بگیرد؟
پس نوشت:
به نظرم نمونه زیر گویای جو عمومی در آمریکا در باره پیروزی حماس باشد. دانیل پایپز Daniel Pipes از چهره های شاخص نئوکان محسوب می شود چهره ای فعال است و بی دریغ حمایت می شود:
The first functional election in the Palestinian Authority has thrown up Hamas. In December, 2005, the Egyptian electorate came out strongly for the Muslim Brotherhood, a radical Islamic party, and not for liberal elements. In Iraq, the post-Saddam electorate voted in a pro-Iranian Islamist as prime minister. In Lebanon, the voters celebrated the withdrawal of Syrian troops by voting Hezbollah into the government. Likewise, radical Islamic elements have prospered in elections in Saudi Arabia and Afghanistan
In brief, elections are bringing to power the most deadly enemies of the West
Returning to the dilemma posed by the Hamas victory, Western capitals need to show Palestinians that – like Germans electing Hitler in 1933 – they have made a decision gravely unacceptable to civilized opinion. The Hamas-led Palestinian Authority must be isolated and rejected at every turn, thereby encouraging Palestinians to see the error of their ways
خواندن همه یادداشت او را توصیه می کنم. او پیروزی حماس را میوه تلخ دموکراسی می نامد!