آنها تصویر ما را می سازند

فیلم کانال ۴ بریتانیا را در باره ایران می بینم: Iran Undercover. خیلی های دیگر هم می بینند از ایرانی های اینجا. از دوستان و همکاران من هیچکس فیلم را دوست نداشته است. کسی نمی گوید چرا. یعنی بحثی نمی کنیم. اما می دانم که از این تصویر مشوش آزرده خاطرند. این ما نیستیم. روایتگر فیلم زنی است که ظاهرا برای تحقیق در باره مرگ زهرا کاظمی به ایران سفر می کند و به چند کشور دیگر تا ایرانیان تبعیدی را ملاقات کند. جز یکی دوقسمت کوتاه مثلا حرف های پرستو فروهر در باره والدین اش یا حرف های امیر فرشاد ابراهیمی هیچ اظهار نظر دیگری نیست در فیلم که بتوان آن را بی خدشه یافت و براحتی پذیرفت. در واقع فیلم مجموعه ای از حرف های کلیشه شده را به مدد تصویرهای عمومی یا چند قطعه فیلم آرشیوی و با کمک آرتیست بازی های آنهم کلیشه شده و یک رشته اطلاعات درست و نادرست به خورد تماشاگر می دهد تا او را در اعتقادش در باره وضع وخیم ایران راسخ تر کند. دلم به حال پرستو سوخت. به نظرم آمد که فیلمساز از موقعیت او سوء استفاده کرده و او را بازی داده است. مبتذل برچسب دقیقی برای این فیلم و فیلم های مشابه آن است. فیلمی که ظاهرا می خواهد موضوع هولناکی را بیان کند اما هیچ نوع همدلی با انسان هایی که موضوع کار اویند نشان نمی دهد. فیلمی که بیشتر از آن که در خدمت موضوع باشد در خدمت آرتیست بازی های فیلمساز/روایتگر است و برایش فرق نمی کند که راست و دروغ را به هم ببافد. فیلمی که در آن دهها بار کلماتی مانند شکنجه و قتل و تعقیب و تجاوز و شلاق و سیستم پلیسی و مراقبت امنیتی و مانند آن شنیده می شود اما هیچ به موضوع خود نزدیک نمی شود و ساده انگارانه مستند سیاسی را به حد فیلم گرفتن مخفی از چند صحنه عمومی و یا فیلمبرداری در توالت و اتاق هتل و پوشاندن چهره مصاحبه شوندگان و ادعاهای بی سند در باره تحت تعقیب بودن گروه فیلمبرداری و غیره تقلیل داده است. سوالهای زیادی در باره فیلم می توان مطرح کرد اما این اولین باری نیست که از این دست فیلمها در باره ایران و افغانستان و عراق و آسیای میانه می بینم. همین ماه گذشته بی بی سی مستند توهین آمیز و سروته بریده ای در باره تاجیکستان پخش کرد که تعجب آور بود چرا که معیارهای بی بی سی برای پخش فیلم خیلی سختگیرانه تر از کانال ۴ است. اما به نظرم می رسد که این ژانر خاصی از فیلمسازی شده است که در غیاب دانش کافی از کشوری که داستان فیلم در آن می گذرد مقداری اطلاعات اولیه سره نشده را با چاشنی تعلیق و کار مخفی یا با چاشنی طنز و خوشمزگی به خورد بینندگانی بدهند که اصلا حوصله یک کار جدی را ندارند. این فیلم ها اصولا نباید خواننده را غلغلک دهند و چیزی خلاف تصورات از پیش داشته اش بگویند. این فیلم ها عمدتا وضع ممالک ما را طوری به بیننده خود نشان می دهند که تصور او از اینکه در ناف آسایش و امنیت و دموکراسی زندگی می کند تایید شود و همه بدبختی ها را در کشورهای دوردست تصور کند. این فیلم ها ناگفته متعهدند هیچ تصویر روشنی از جامعه ای که نمایش می دهند عرضه نکنند. فیلمسازان این فیلم ها هم در نقش قهرمان ها و حتی سوپرمن هایی ظاهر می شوند که به همه جا سرکشی توانند کرد و هر که را ارده کنند پای دوربین توانند نشاند و مثل فیلمساز کانال ۴ می توانند در پوشش باستانشناس وارد کشور ما شوند اما براحتی به کار ساخت فیلمشان بپردازند و هیچ کس هم از آنها نپرسد چه می کنند. آنها رویین تن اند. آنها نماینده تمدن برتر خود هستند که به ما نگاهی سخت ابزاری دارد حتی وقتی پای انسانی ترین مسائل در میان است: حقوق بشر. طرفه آن است که این تصویر کج و معوج برساخته از روی نادانی و کم دانی را نه تنها غربیان باور می کنند و رسانه ها آن را می سازند و گسترش می دهند بلکه ما خود نیز اغلب باور می کنیم. اگر هم نکنیم ظاهرا توان مقابله رسانه ای با آن را فاقدیم. آنها تصویر ما را می سازند. بدون دخالت ما. … …

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن