عباس هم نتوانست در برابر وسوسه وبلاگ مقاومت کند. هر چه نباشد کار نوشتن است کار وسوسه گر نوشتن. و چگونه کسی مثل عباس می تواند در برابر وسوسه نوشتن و دعوت به نوشتن مقاومت کند. او که همه عمر در کار ارتباط برقرار کردن از راه نوشتن و انتشار دادن کوشیده است چگونه از این راه نو چشم بپوشد این ارتباط بی واسطه که هنوز جوهر قلم خشک نشده خواننده آن را خوانده است.
مطلب اولی که در حضور خلوت انس نوشته است مرا یاد سالهای انقلاب می اندازد و بیانیه های سیاسی و مقالات مجله کانون نویسندگان و اعضای آن. برای نویسنده ای مثل معروفی اولین نوشته وبلاگش طبیعتا امضای آن سالها و آن روحیه را دارد. او بسیاری از دوستانش را در این سالها از دست داده است.
… … من اما قلم او را غیر سیاسی تر از این می خواهم یا نه اینقدر مستقیما سیاسی اما هر چه بنویسد با علاقه می خوانم و لازم شد با آن درمی آویزم. این رسم حلقه ملکوت است: دوستی گرم و صمیمانه و نقد چالشگر و موشکافانه.