مصباح: مردم حق حاکمیت ندارند
مصباح به «مشروعیت مردمی» نهتنها معتقد نیست، بلکه «مقبولیت» را نیز از آن مردم نمیداند؛ فقط معتقد است که مردم به ولی فقیه «عینیت» میبخشند: «مردم هیچ مشروعیتی به حکومت فقیه نمیدهند، رای و رضایت آنان باعث به وجود آمدن آن میشود… با این تحلیل، انتخابات زمینهای برای کشف رهبری میشود، نه اینکه به او مشروعیت ببخشد(۷)… مردم اصلا حق حاکمیتی از خودشان ندارند تا به کسی اعطا کنند (۸)… حاکم را باید خدا تعیین کند و مشروعیت حکومت از طرف اوست. مردمی که اختیار خود را ندارند، چگونه میتوانند اختیار خلق خدا را به دست کسی بدهند؟!(۹)»
بدینسان، مهمترین کار ویژه مجلس خبرگان رهبری از منظر آیتالله برای جلوگیری از اختلاف پس از انتخاب رهبری است؛ چرا که پیش از این خود به خود رهبر از سوی امام زمان نصب شده است: «تشکیل مجلس خبرگان مبتنی بر نظریه انتصاب است… و خبرگان برای اینکه اختلافی پیش نیاید انتخاب میشوند. (۱۰)… [همچنین] ارزش مراجعه به آرای عمومی کمتر از رای خبرگان است… (۱۱) و انتخاب غیرمستقیم بیشتر قابل اطمینان است.(۱۲)»
مصباحیزدی معتقد است که «در نظام سیاسی اسلام حجیت کلام رهبر به رای مردم نیست و اعتبار و مشروعیت نظام و رهبر برگرفته و ناشی از رای خبرگان نمیباشد، زیرا خبرگان مقام ولایت را به رهبر اعطا نمیکنند. وظیفه خبرگان فقط تشخیص مصداق رهبری الهی است که شرایط آن را ائمه اطهار بیان کردهاند. خبرگان موظفند کسی را که امام معصوم برای ولایت و رهبری شایسته میداند، به مردم معرفی کنند… بنابراین اعتبار رهبری به سبب صلاحیتهای او و نصب الهی است. باید افزود: دیگر امور و مناصب با واسطه حجیت رهبر اعتبار پیدا میکند.(۱۳)»
آیتالله با توجه به این نظر، «انتخاب» را دارای دو فایده میانگارد و رای منفی مردم را باعث ابطال نظام اسلامی نمیداند: «انتخاب و مراجعه به آرای مردم از دیدگاه عقیدتی ما هیچگاه مشروعیتآور نیست، تا با منفی شدن آرای عمومی، مشروعیت نظام باطل گردد… انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی اینکه با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، میکوشند و آنگاه آرمانهای مهم حکومت دینی تحقق مییابد. فایده دیگر این است که امام راحل(ره)- بنیانگذار این نظام الهی – با تاکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع سلاح کردند، زیرا آنا با تبلیغات مسموم خود قصد داشتند، نظام اسلامی را مستبد جلوه دهند، ولی هنگامی که آرای مردم در این نظام مورد احترام و اهتمام باشد، حربه مخالفان از کار خواهد افتاد.(۱۴)»
با توجه به اینکه مصباحیزدی اینگونه به رای مردم و انتخابات مینگرد، در باب نظام «جمهوری اسلامی ایران» که این نام مورد تاکید بنیانگذار انقلاب بود، میگوید: «نباید گمان کرد که «جمهوری» دقیقا شکل خاصی از حکومت است تا نظام فعلی ما- که جمهوری است- همان شکل را تقلید کند(۱۵)… ممکن است سوال کنید؛ پس چرا امام فرمود: «جمهوری اسلامی» و نفرمود «اسلام» یا «حکومت اسلامی»؟ انتخاب واژه «جمهوری» برای نفی سلطنت بود… این رژیم در ادبیات سیاسی اسمش «جمهوری» است، اما نه جمهوریای که در غرب است، «جمهوری دموکراتیک»، جمهوریای که همه چیزش و اختیارش در دست مردم باشد و تابع آرا و هوسهای مردم باشد؛ نه. جمهوریای که محتوایش اسلام باشد. پس هدف برقراری اسلام در یک نظام حکومتی است که امروز وقتی سلطنتی نبود، اسمش «جمهوری» است؛ نه اینکه در کنار اسلام ما یک هدف دیگری به نام جمهوری داشته باشیم این تفکری است شرکآمیز…(۱۶)»
اختیارات ولی فقیه از منظر آیتالله
آیتالله محمدتقی مصباحیزدی در باب اختیارات ولی فقیه، معتقد به مطلقه بودن آن در چارچوب احکام اسلامی است و حتی «مصلحت» را نیز نمیپذیرد و میگوید: «حکومت دینی که ما میگوییم معنایش این نیست که کسی که در راس حکومت قرار میگیرد و به نام دین حکومت میکند، هرچه دلش خواست رای بدهد.» (17) او برای رد «مصلحتورزی» توسط حاکم اسلامی به قرآن استناد میکند: «خدا به پیغمبرش میفرماید: تو برای مصلحتاندیشی نزدیک بود اندکی از پیشنهادهای کفار را بپذیری.»(18)
اما در محدوده احکام اسلامی، دایره اختیارات ولی فقیه را وسیع میبیند و معتقد است: «فقیه واجد شرایط [ولی فقیه] اختیار جان و مال مسلمانها را دارد. (۱۹)» آیتالله در این راستا، با اشاره به «عملکرد امام خمینی» و استناد به آن میگوید: «اختیارات ولی فقیه فراتر از آن چیزی است که در قانون اساسی آمده است. (۲۰)» او به صراحت اعلام میکند: «آنچه امام(ره) در طول زندگیشان و امامتشان و رهبریشان عمل فرمودند، تقید به قانون اساسی نبود.(۲۱)» مصباح اعتبار قانون اساسی و تمامی قوانین را هم به تنفیذ و تایید ولی فقیه میداند: «به نظر ما تمام مقرراتی که در کشور اسلامی اجرا میشود، همه اعتبارش به امر ولایت فقیه و امضای اوست. اگر بدانیم در جایی در یک مورد راضی نیست، هیچ اعتباری ندارد… اینکه امام قانون اساسی را تصویب کرد؛ این یعنی من دستور میدهم اینگونه عمل کنید و اعتبار پیدا میکند، چون او امضا کرده است، اگر امضا نکرده بود، هیچ اثری نداشت. حتی اگر تمام مردم هم رای میدادند هیچ اعتبار قانونی و شرعی نداشت، همانطور که خودش فرمود.»(22)
او «رای دادن» مردم را هم در حوزه اختیارات ولی فقیه قلمداد میکند که براساس نظر او به مردم واگذار شده است: «ولی فقیه یعنی جانشین امام معصوم، یعنی کسی که میخواهد حق را تعیین کند. او گاهی مصلحت میبیند، بگوید شما رای بدهید… انتخابات ریاستجمهوری اعتبارش به رضایت اوست [ولی فقیه]، مصلحت دیده که در این شرایط مردم رای بدهند(۲۳)… [رئیسجمهور هم] اعتبارش به نصب رهبر است.(۲۴)»
روش مقابله با مخالفان حکومت اسلامی
بدینسان، آیتالله برخورد با مخالفان حکومت اسلامی را پس از تشکیل این حکومت، اینگونه تجویز میکند: «وقتی حکومت اسلامی صحیح تشکیل شد، مسوول آن حکومت باید از این حکومت تا آخرین لحظه دفاع کند. حکومت حقی است، باید این حکومت وجود داشته باشد. آن کسانی که مخالفت میکنند؛ آنها آشوبگرند، ضدرژیماند، هیچ رژیمی ضد خودش را تحمل نمیکند، حق ندارد تسلیم زورگویان بشود. تا کی؟ تا آنجا که قدرت دارد… پس وقتی حکومت حق تشکیل شد، مادامی که یار و یاور دارد، رئیس حکومت باید از نظام دفاع کند. پس از تشکیل حکومت اسلامی صحبت از رفراندوم، رای اکثریت و این حرفها برای تغییر حکومت اسلامی نیست. چون وقتی حکومت حق و الهی تشکیل شد باید از آن دفاع کرد کار تا هر جا بکشد… پس بعد از اینکه حکومت اسلامی در این قطعه از زمین خدا به نام کشور امام زمان(عج) تشکیل شد، هر کس مخالفت با حکومت اسلامی کند، محکوم است و باید با او مبارزه کرد؛ کم باشند یا زیاد.(۲۵)» آیتالله مصباح یزدی تعداد مخالفان وموافقان را ملاک نمیداند و میگوید: «برای حفظ حکومت کمیت ملاک نیست. ملاک این است که تعدادی از افراد از امام(ع) یا ولایت فقیه مشروع حمایت کنند که بتوانند حکومت را حفظ کنند. گاهی ممکن است با ۹۰ درصد و گاهی با ۸۰ درصد و گاهی با ۵۰ یا ۴۰ درصد. او مامور است که حکومت اسلامی را حفظ کند…(۲۶)»
—————–
برگرفته از: فرید مدرسی؛ شماره ها به منابع نقل اشاره دارند. برای دیدن منابع که عمدتا نشریه پرتو سخن و انتشارات موسسه مصباح است به وبلاگ فرید مدرسی مراجعه کنید.