Search
Close this search box.
کاندیداهایی که در ایران نبوده اند
 

از جالب ترین نکات تبلیغات بسیاری از کاندیداها این است که جوری حرف می زنند گویا بیست و چند سالی است در خارج از کشور بوده اند و هیچ مسؤلیتی نداشته اند و اکنون می خواهند با برنامه های کاملاً جدید برای کشور برنامه ریزی کنند.

کمتر کسی هم دفاع از گذشتۀ بیست و چند ساله انقلاب را وظیفۀ خود می داند حتی کسی مثل آقای هاشمی رفسنجانی که از روز اول انقلاب تا کنون همواره یکی از دو سه نفر قدرتمند و تأثیرگذار و سیاست گذار کشور بوده اند، بی آن که دفاعی از گذشتۀ خود بکنند، برنامه های جدید و کاملاً متفاوت ارائه می کنند.

آقای لاریجانی هم که با شعار هوای تازه تبلیغاتش را شروع کرده، که باز گویا اصلاً مدیریتی در صدا و سیما نداشته اند که لااقل بخشی از این هوای تازه را به آن جا پمپاژ کند.

از همه جالب تر هم ایجاد جامعه باز که جوانان در آن زندگی آزاد و بی دغدغه داشته باشند، توسط سردار قالیباف است! فرماندۀ همان نیروز انتظامی که چند سالی است جوان ها دیده اند که با ماشین های شبیه زندان و پلیس های رنگ های مختلف چوب به دست در گوشه و کنار شهر چقدر برای آنان آزادی آورده و خودشان خبر نداشته اند!

آقای احمدی نژاد هم که به سر و سامان دادن به وضع ایران قانع نیست، جهان را می خواهد آباد کند و در اوج صداقت که واقعاً این صداقت آدم را می کشد! از اصل دموکراسی ناراحت هستند و ادعا می کنند که اصلاً کی گفته دموکراسی؟ ایشان هم تازه از صفر می خواهند بسازند این وطن را! به یک شرط کوچک که خدا کند برف و بارندگی تا روز انتخابات نیاید!

حالا از این جملات طنز و جدی گذشته: ۱- جوری با مردم حرف زده می شود که گویا مردم مقصر اصلی بوده اند که در این کشور زندگی می کرده اند و مدیران که امروز کاندیدا هستند هیچ نقشی نداشته اند. ۲- چنان بی اعتنا به همۀ دستاوردهای انقلاب که خود مدیریت آن را بر دوش داشته اند هستند که یک ناظر خارجی به راحتی به این باور می رسد که گویا هیچ دستاورد مثبتی این انقلاب نداشته است. ۳- با چه منطقی مردم باید سوابق این کاندیداها را فراموش کنند و باور نمایند که این ها تغییر کرده اند؟ و راه جدید و زندگی جدید را می خواهند نوید بدهند؟

آدم ها یی که خیلی از مردم دور می مانند تصور می کنند حق دارند مردم را … حساب کنند. حال هر کسی هر کلمه ای که می خواهد جای این نقطه چین خواهد گذاشت.

از: وب نوشت

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن