Day: دی ۹, ۱۳۸۶

نامه به دوست اروپا نشینم…   سلام دوست من. روزگاریست که در اروپا سکنی گزیده‌ای و عمر سپری کرده‌ای. می‌دانم بسیار مشکل گذر کرده‌ای. فشار زندگی در فرنگ چندین برابر وطن بر روی دوشت است. از سحرگاه تا شامگاه کار می‌کنی تا هزینه‌ی زندگی‌ات را بپردازی. در کنار همسرت در هوای سردی که تا عمق جانت نفوذ می‌کند ثانیه سپری

دسترسی است که فرهنگ می سازد

حرفهای اخیر پیام یزدانجو در گفتگو با محتبا پورمحسن از آن دست حرفهایی است که آدم دلش می خواهد با آن دست و پنجه نرم کند. این حرفها هم مرا خوشحال می کند و هم اندوهگین. خوشحال چون می بینم پیام حرفی می زند که به آن اندیشیده است و گاه راه حلهایی هم در خود نشان می دهد. اندوهگین اما چون می بینم افه