کلمات

ترانه علیدوستی در زمانه حضیض کلمات دوباره ما را به دوران عزت کلمه برمی‌گرداند. عزت گمشده در میانه دعواهای سیاسی نماینده‌های مجلس با دولت و ملت، یقه‌گیری‌های اپوزیسیون از ملت و کنشگران، بیانیه‌های آبکی و زورکی که یک بند انگشت هم عمق ندارند، حرف‌های تکراری و خالی از روح و انبوه نوشتجات کوتاه و بلندی که یک کلمه و جمله شان هم به خاطر نمی‌ماند. گفتار عمومی مبتذل شده است و این از سیاست مدنی فرسنگ‌ها دور است. ترانه علیدوستی دوباره ارزش کلمات را زنده کرده است. مثل تئاتری مطنطن. مثل فیلم‌های حاتمی. مثل حرف زدن‌های نصیریان. مثل شعرهای هیلا صدیقی. مثل شعرخوانی‌های شکیبایی. مثل هر صدایی که از خرد روشن است. از جان مایه می‌گیرد. تجربه زیسته است. برآمده از ایمانی بی خلل است.

ترانه علیدوستی زبان تازه ای به کار می‌گیرد. زنده. پرغرور. سرشار از اعتماد به نفس. مطمئن از خود و آینده. از چیزهایی می‌گوید که داشتیم فراموش می‌کردیم. از ترانه‌هایی که دختران زندانی می‌خواندند. از بازیگوشی‌هایی که عین زندگی است و هر تحمیلی را طرد می‌کند. از رندی‌هایی که «چکش‌»ها را بیکاره می‌کند. از دخترانی که شاهد مبارزه مادران شان هستند. زبان او از گذشته می‌گوید ولی زبان آینده است. بدون اینکه رهبری کند راهبر است. بدون اینکه نمایش دهد یک تئاتر کامل است با شرکت تماشاگران. انبوه بینندگان این مستند ظرف کمتر از ۲۴ ساعت شاهد آن است. همدلی بی نظیری برانگیخته که همه ابتذال‌ها را شسته است.

زبان بدن او نیز مکمل زبان بیان او ست. هیچ تردیدی در آن نیست. می‌داند چه می‌خواهد و چه می‌کند. «این اراده من است.» چشمانش می‌خندند. دست‌هایش حرف می‌زنند. چیزی را مخفی نمی‌کند. عین کشف حجاب است. بیرون جستن از حجاب‌ها ست. نمایشی از اراده عمومی است. نمایشی است از آینده‌ای که در راه است. تولدی دیگر است.

ترانه پایان یک دوران را به صورت قطعی اعلام می‌کند. پایان کهتری. خودخواربینی. تمجمج. زاری. التماس. زبان بدنِ سربلند است. زبان انسانِ سربلند است. برآمدن زن ایرانی، انسان ایرانی است. بی ترس. انداختن روسری ترس در آتش است. بیرون آمدن از حجاب‌های تو بر تو ست. حجاب‌هایی که سال‌ها طول کشید تا میل رهایی از آن زیرپوست جامعه رشد کند و به ظهور برسد. از «یا روسری یا توسری» به «زن زندگی آزادی». پایان یک دوران در گذشته است که دیگر برنخواهد گشت. آغاز تغییری است که همه چیز را دگرگون خواهد کرد. آینده دنباله این «انقلاب فمنیستی» است. آینده زن است.

مطالب دیگر

سمرقند و فرزانه خجند

شماره جدید مجله سمرقند که جشن نامه ای برای فرزانه خجندی است در نوع خود کار یکه و یگانه ای است. علی دهباشی جشن نامه

کمون‌های از دست رفته

داشتم زندگینامه فروغ را مرور می کردم برای کاری که در دست دارم. رسیدم به این نقل از م. آزاد و دیگر نتوانستم پیش بروم:

رخ نمایی از جان فرهنگ ما

آنچه در طول جنگ عزرائیل با وطن ما اتفاق افتاد یک بار دیگر شگفتی آورد. گویی پدیده ای نادر بود. پدیده ای که در غوغای