با دروغ بافی برای سیوند سینه نزنید

شکی نیست که من هم در جایگاه باستان نگار و باستان پردازی کوچک دربارۀ داستان سد سیوند نگرانی هایی دارم.

اما، آری اما، سوگند یادمی کنم که هنوز دربارۀ این داستان گزارشی بی شایبه و عاری از دغدغه آفرینی های کوچک و بزرگ ندیده ام. شاید اگر گفت و گوها این همه چاشنی نمی داشتند، تاکنون به پایه ای سودمند برای تکیه دادن رسیده بودم…

می خواهم دم فروبندم، اما با این گزارش امروز روزنامۀ گرامی اعتماد چه کنم که استادم پروفسور هینتس سد سیوند را برای چند هزار درخت پانصد سالۀ پیرامون سد زیانبار دانسته است…

حقیقت این است که حدود پانزده سال پیش خودم در خاکسپاری استادم حاضر بودم…

سوگند که زمان آن رسیده است که برای رویارویی هنجاری دیگر بیابیم. درخت های بی شمار و نا شناس پانصد ساله و آب گیری مکرر سدی ناتمام درد ما را درمان نخواهند کرد.

نهالی نو باید کاشت که سد سکندر باشد برای تکیه دادن!…

با فروتنی
پرویز رجبی

مطالب دیگر

کمون‌های از دست رفته

داشتم زندگینامه فروغ را مرور می کردم برای کاری که در دست دارم. رسیدم به این نقل از م. آزاد و دیگر نتوانستم پیش بروم:

رخ نمایی از جان فرهنگ ما

آنچه در طول جنگ عزرائیل با وطن ما اتفاق افتاد یک بار دیگر شگفتی آورد. گویی پدیده ای نادر بود. پدیده ای که در غوغای