از محمد طاهریان
سال نو شد و سیزده هم بدر شد و خمار نوروزی ما تمام نشد. سالهای پیش فکر می کردم این رخوت نوروزی اختصاصی است! اما امسال بخصوص دقت کردم و دیدم بسیاری از دوستان وبستان در وبلاگهاشان عذر تقصیر آورده اند که نتوانسته اند پیام تبریکی بفرستند یا حتی بدتر به ایمیلهای تبریکانه جوابی بفرستند. خب خیالم راحت شد که تنها نیستم!

به این وسیله از تمام دوستانی که با ایمیل نوروز را تبریک گفته و جواب نگرفته اند حلال-بودی می طلبم. آنها که البته یک ایمیل را به شصت نفر فرستاده اند و من هم یکی از آن شصت تا بودم خیلی دلگیر نمی شوند چون احتمالا تا به حال ۵۹ تا جواب گرفته اند و من توی آن جوابها گم ام. اما اگر کسی بوده که ایمیل احتصاصی فرستاده و جواب نگرفته شرمسارم گرچه سعی کردم به همه آنها تک به تک جواب دهم. ولی خب ممکن است ایمیلی از قلم افتاده باشد.

این تابلو زیبا هم کار دوست نازنین نادیده و همسایه محمدطاهریان است که واحه را می نویسد و می نگارد. همین دو سه روز پیش دیدمش! اما از هوش شدم از این ذوق و آن متن خوب که فرستاده بود. جوابکی روانه کردم و تابلو را هم اینجا می گذارم تا کارت نفرستاده ام را جبران کند برای شما.

ایامتان به کام! بادا که سال نو سال خوشی و خوشدلی و سعادت و سلامت باشد برایتان.

– سیبستان  

مطالب دیگر

استاد فلک دولتمند خال

به لایق شیرعلی خیلی علاقه داشت. در شعر مولوی غرق بود. به نازکی های زندگی مردم خود سخت آگاه بود. گرفتارش بود. میان جنگ و

افسانه هر ملیت یک دولت

صداهای قومیت‌گرایانه در ماه‌های اخیر بیشتر از همیشه شنیده می‌شود؛ صداهایی که رسانه‌ها و سیاست‌های معینی آن را بازتاب می‌دهند و طنین اغراق‌آمیزی به آن