این تبعیض مثبت هم نیست
مصاحبه صورتک خانوم با زهره ارزنی که از وکلای خوب طرفدار حقوق زن است، بحثهایی به پا کرده، که لینکهای چند نمونه را میتوانید در اینجا و اینجا و همچنین پای این مطلب خود صورتک ببینید.
من وقتی سرسری به شروط پیشنهاد شده نگاه کردم و بعد مصاحبه را خواندم، احساس کردم تلاش نه چندان موفقی برای عادلانه کردن یک وضعیت کهنه صورت گرفته است. مهمترین علت این عدم موفقیت هم به نظرم در این است که وضعیت کهن به خوبی شناخته نشده است. دوستان فمینیست ما تصور میکنند وضعیت پیشین را با یک نگاه میتوان ناعادلانه دانست، در حالی من معتقدم و تاریخ میگوید این وضعیت بنا به عقل جمعی بشر تا یک سده پیش هم در اکثر جوامع دنیا عادلانه شناخته میشده و تنها شرایط جدید زندگی است که بخشی از مردمان (آن هم نه همه) را به این نتیجه رسانده که ممکن است وضعیت قبلی زندگی و ازدواج و مسائل دیگر مثل اینها عادلانه نباشد.
با دقت گفتم عادلانه نباشد و نگفتم «نبوده باشد» تا تصریح کنم برخلاف اکثر فرقههای فمینیست تردیدهای جدی دارم درباره اینکه آیا میتوان فهم امروز ما از عدالت را به گذشته تاریخ هم تعمیم داد یا خیر. اما فارغ از ارزش گذاری عادلانه و ناعادلانه در مورد نظامات اجتماعی گذشته و حال، بر نکتهای میخواهم تأکید کنم که به نظرم راهگشای بحث برای هر دو طرف است.
ما وقتی در مورد الگوی روابط در زندگی مشترک صحبت میکنیم، از یک سیستمی داریم صحبت میکنیم که چندین جزء معنایی دارد و داشته مثل مهریه، جهیزیه، شیربها، نفقه، تمکین، عقد، شروط ضمن عقد، طلاق، فرزند و حضانت، حقوق مشترک و غیره. اینها در زندگی گذشتگان ما، بر اساس تجربههای پیاپی برهم انباشته و نظامات موجود اجتماعی، و نه صرفا دستور دین یا برداشت عقل جمعی فلان جامعه، به اینجا رسیدهاند که رسیدهاند. خیلی مایل نیستم، و فکر هم نمیکنم بشود، در مورد درست یا غلط بودن این شرایط و وضعیت حرف زد. به هرحال یکی درست میداند و دیگری غلط. مهم فهم از سطح دو است.
«فهم از سطح دو»ی مسئله که به نظر من دقیقتر و راهگشا خواهد بود، این است که توجه کنیم یک «نظم قدیم» وجود داشته و بعضی از ما احتمالا به دنبال یک «نظم جدید» هستیم. نظم قدیم و نظم جدید هر یک مفاهیمی داشتهاند و مصادیقی. مثلا یکی شیر بها را مطرح میکرده به جهت جبران خرجی که خانواده برای دختر کردهاند (بهای شیر دادنش) و یکی آن را رد میکند به عنوان اینکه این خرید و فروش دختر است و نقض انسانیت. هر دو برای خود استدلال، مفهوم سازی، ارزش داوری و نظام هنجاری دارند. گذار از قدیم به جدید هم تنها با یک زمان طولانی و مسیر پرهزینه و کشاکش همه جانبه ممکن خواهد بود.
به اعتقاد من اکثر تلاشها برای حذف گفتمان رقیب بینتیجه است و در ضمن هر تلاشی برای زود نتیجه گرفتن از کشاکشهای سنت- مدرنی در باب حقوق زنان، روابط زن و مرد، نظامات روابط اجتماعی نو و کهن و هنجارهای جنسی و جنسیتی (که هر دو در امر ازدواج مؤثرند) بیهوده است. باید نرم نرمک با گفتگو و تعامل نرم برای اصلاح باور و داورها و هنجارها و رفتارها تلاش کرد. اما یک نکته دیگر را هم میگویم که همه حرفم است، و بعد سراغ بحث شیرین ازدواج میروم!
تصور من این است که هر تلاشی برای «برنامه ریزی اجتماعی» در جوامع پیچیده مدرن و دست بردن در هر بخشی از مناسبات اجتماعی باید بر این مبنای نظری متکی و به آن مقید باشد که شروع ماجرا و تعیین مسیر و حتی تعیین چشمانداز با ماست، اما نتیجه با خداست! هیچ دلیلی ندارد که وقتی شما ماشین تحول اجتماعی را روشن میکنید، به همان مقصودی که میخواهید برسید. این واقعیت تلخی است که بسیاری از تحولخواهان دوران مدرن، از مارکسیستها تا لائیکها و از انقلابیون اسلامی ایران تا نئوکانهای فعلی آمریکا، آن را فراموش کردند و به ورطه ارادهگرایی و خودپرستی افتادند؛ غافل از آنکه «کن فیکون» کردن فقط صفت خداست و «خواستن توانستن است» یک فریب و دروغ بزرگ است.
اگر این را بپذیریم، مجبوریم قبول کنیم اگر مناسبات موجود درباره ازدواج درست نیست و دستکم بهتر از آن هم میشود و بسیاری از ما به آن نقد داریم، دلیل نمیشود که خانم ارزنی بگوید این باید باشد و همه بگویند چشم، همین درست است! نه اینکه اصالتی به وضعیت موجود بدهم، اما بنا نیست کسی هم خانهای را از پایه بنا کند. وضعیت، درست یا غلط، همین است که هست و به صرف اینکه این وضعیت خوب و مطلوب نیست و به صرف نقد کلیت آن، نمیتوان به سادگی اجزای آن را هم کنار گذاشت. اتفاقا برعکس؛ در تک تک جزییات و مصادیق باید برای هر تغییری به اندازه کافی استدلال داشت. نه اینکه یک کلیت را به جای کلیت قبلی نشاند. کلیت قبلی، ولو نامطلوب هست، ولی در تغییر آن جزء به جزء باید جلو رفت. شاید هم در بعضی قدمها ما با خانم ارزنی همراه نباشیم.
اما در مورد مصادیق؛ من هم مثل آقای زمستان است فکر میکنم دادن حق مسکن به زن ناعادلانه است و به جبران هیچ بیعدالتی هم نمیتوان بیعدالتی دیگری را در سوی دیگر بنا کرد. شرط مسکن را در همان بند حق اشتغال و حق تحصیل زن میشود آورد که مشکلاتی از قبیل مثالهایی که صورتک زده پیش نیاید.
یک جاهایی از مصاحبه سرکار خانم ارزنی هم حس بدجوری کردم ایشان ناگفته و شاید ندانسته دارد سر مردان مخاطب مطلبش را شیره میمالد. همه مقدمهام را چیدم که بگویم نظم جدید به جای نظم قدیم. ایشان برداشتهاند تمام حقوق مردان در نظم قدیم را جابجا کردهاند، اما به حقوق زنان که تکالیف مردان بوده دست نزدهاند. معنی ندارد که شما همه این شرط ها را بگذارید و باز هم از نفقه و مهریه صحبت کنید. دقت کنید: «وقتی ما این حقوق برابر را میگیریم خوب است که توافق کنیم نفقه هم نخواهیم و خودمان هم گوشهای از زندگی را بگیریم.» لطف میکنید! آنها را با زور و دعوا و صد محکمکاری قانونی میگیرید، اما سر نفقه و مهریه که میرسد منت میگذارید و زبان حقوقی را رها میکنید و از لطف و منت صحبت میکنید؟ اینجاهاست که من هم اسم اینگونه سخنها و اینگونه زنها را میگذارم «بد فمینیست»! میخواهند حق طلاق داشته باشند، بعدش مهریه هم بگیرند. قطعا خانم ارزنی و دوستان فمینیست از پروندههای دخترانی که با گول زدن پسرها با مهریه سنگین ازدواج میکنند و بلافاصله بنای ناسازگاری گذاشته و طلاق گرفته و مهریه هم میخواهند، بیاطلاع نیستند. از اینگونه موردها هم به تعداد زیاد در دادگاههای خانواده میشود دید که متهم آن زن است، نه شوهر. خانم ارزنی جوابی برای این مردان فریب خورده و مال باخته دارند؟
نکته مهم آخری هم که به نظرم باید توجه شود، متکثر بودن جامعه ایرانی است که گویا خانم ارزنی در بحثهای خود هیچ توجهی به آن نداشتهاند. فارغ از اینکه شما چه وضعیت حقوقی برای عقد ازدواج تعیین کنید، یک شرایط واقعی در جامعه ما وجود دارد که توجه به آنها باعث تغییر فهم ما از این شرایط میشود. به هرحال همانطور که در این جامعه زنانی هستند که انتظار دارند برای خروج از کشور نباید همسر محترمشان مانع شود، زنانی هم هستند که صرفا به یک اتهام بیمبنا سرشان بریده میشود، زنانی هم هستند که به خاطر نرسیدن نفقه به فساد کشیده میشوند و زنانی هم هستند که بدون داشتن حق اشتغال یک عمر علاوه بر خرج زندگی پول تریاک شوهرشان را هم دادهاند و بیشتر از حق اشتغال نیاز به حق زندگی دارند.
این شرایط دوای درد یک درصد زنان این جامعه است. حقوق آنها هم البته مهم است، اما دوستان فمینیست! مبادا حواستان از بقیه پرت شود.
———————
برگرفته از : الپر؛ عنوان از سیبستان. من با بحث تبعیض مثبت نه تنها در مساله زنان بلکه در سایر مسائل اجتماعی هم که قرار است نوعی تعادل در حقوق و امکانات ایجاد شود (مثلا راهیابی شهرستانی های دور از مرکز به دانشگاههای بزرگ پایتخت) موافقم. اما فکر می کنم آنچه در این بحث اخیر مورد توجه الپر قرار گرفته است علامت خوبی برای مباحث زنان هم نیست. حق زن را نباید با پایمال کردن حقوق مرد احراز کرد. این تبعیض مثبت نیست. به نفع زنان عدالتخواه نیز نیست. افراط گرایی چه زنانه چه مردانه نمی تواند توجیه شود