Day: دی ۱, ۱۳۸۷

یلدای گریز

آنقدر با خودم در این دوماهه جنگیده ام که تصمیم بگیرم برای رفتن به ایران که دیگر کلی کشته و زخمی و معلول شده ام. نگاهی به دور و برم می اندازم. مثل هوای آلوده تهران که به آن عادت می کنیم اینجا هم آدم عادت می کند به این آوارگی. اما چشم که باز می کنی می بینی چه