آبی آسمانی
دنیا ایستاده استسیبهایی به هوا انداخته امکه هزار چرخ بخوردو برگرددهیچیکبرنگشته استگویی نه در مدار من که در مدار دیگریچرخ می خورد هر سیب که به هوا می اندازمیا ذغال گداخته سرخی می شودمثل زمینو می رود به مدار خودمدار خویشیا شهابی که سوخته می گذرد گاهی خدایی هستم که در زمین ساکن استگاهی کودکی حیراناز سیبهایی که برنگشته اند