Search
Close this search box.

Day: بهمن ۶, ۱۳۸۴

کوه و کماج و لبخند و پیاله ای چای

مهدی جان!شده گاهی کلمات مثل پاره سنگی در میان دستانت بماند ناگزیر و ناگریز از پرتاب! نوشتن گاه مثل نفس کشیدن در هوای آلوده تهران (که تو از آن خیلی دوری) سخت میشود می نویسی. نفس می کشی اما کلمات سربی است. نه فرو میشود نفس و نه روان میشوند این حروف سربی! پس دنبال چیزی می گردم تا با

اینجا چین است. شمال چین. کاشغر. اما مرا به یاد ایران می اندازد. به یاد کوچه های کودکی خودم. این یکی کناری که تنها ایستاده مثل برادرم می ماند در عکس های ۷-۸ سالگی اش. همه شان برادران مایند فرزندان ما خویشان ما. فکر که می کنی می بینی تا کجا امتداد داریم. امتدادهایی که نمی شناسیم. دست کیوان طبری