ما و ابراهیم و جهان کلماتدوستی گفت، چرا چیزی نمینویسی، گفتم حال و حوصله نوشتن ندارم. آن دوست گفت از همین بی حوصلهگیات بنویس. من هم هر چه کلمه در دو و بر سرم میچرخید، شکار کردم و در این یادداشت محبوس کردم. آنچه میخوانید حال فعلی من است، چه بسا ساعاتی بعد از آن پشیمان شوم گاهی احساس میکنم، به