Day: آذر ۱۴, ۱۳۸۸

بیمار سخت و جدال با خدا

این روزها آرام ترم. جنگ هایم را کرده ایم. آشتی هایم را کرده ام. حدود و مرزهای انسانی خود را بار دیگر نشانه گذاری کرده ام. بیماری آنهم به این شکل سخت است. حالا بیمار را محک زده ام. دیده ام که می خواهد بماند. هنوز آرزوها دارد. پسرم را محک زده ام. دیده ام که چقدر خوب با این